صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

پارسی وب ایرانیان

پارسی وب ایرانیان

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

امکانات

ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 258
بازدید کل : 385949
تعداد مطالب : 169
تعداد نظرات : 192
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->


کد آهنگ هاي داريوش


جستاری در شناخت موبدان از گذشته تا حال

جستاری در شناخت موبدان از گذشته تا حال

اشوزرتشت در3746 سال پیش برای رسیدن به حقیقت و دور از هرگونه تعصب در عالم اندیشه به پژوهش پرداخت تا فراهورایی خویش را یافت و با «او»ی یکتا و بی همتا ارتباط برقرار کرد و به حقایقی بسیار پی برد که در عصر نانوتکنولوژی نیز که دانش بشری چندین میلیون برابر بیش از دانش دوران پیامبر است، بسیاری از اوستاشناسان و اندیشمندان و بخردان را شگفت زده کرده است. سه اصل زندگی بخش پیامبر ما، بنیاد اندیشه ها را سامان بخشید و «نیکی» آن دسته از رفتارهایی شناخته شده، که خوشبختی را برای دیگران فراهم نماید. و بر پایه خرد (منه ) و وجدان (دائنه) به انجام رسد و به دروگ (دروغ ) آلوده نشود و از جاده اشویی (راستی وپاکی)خارج نشود. بی تردید می دانیم که این فرمول در همه موارد صادق است که «باورها» ست، که «خلق وخو و اخلاق و رفتار» می سازد و «اخلاق» قانون مینویسد و قانون حدود «آزادی» و امنیت را تعریف می کند و «عدالت»  برقرار می نماید

می دانیم که همه اندیشه های بشر از این سه دسته مهم خارج نیست :

1.«اندیشه ها یا باورهای واقعی» یا «رئالیستی» که بر حقایق و واقعیات تکیه دارد.(علم و دانش نیز بدنبال شناخت و اسقرار این دسته از اندیشه هاست. )
2.«اندیشه های فرا واقعی» که انسان را پروازکردن می آموزد و تعالی بخش و انسانیت گستر و سپنته من ساز است.
3.«اندیشه های فرو واقعی» که قومی و گروهی و فرقه ای فکر می کند و انسان را از آدمی زیستن دور می گرداند و بال و پرانسان را می شکنند و فرومایگی می آموزد و دیو و اهریمن سازاست.    

یکی از برترین آموزشهای اشوزرتشت که در گاتاها کتاب آسمانی زرتشتیان برای نخستین بار مطرح شد و توسط انجمن مغان به ریاست پیامبر و پس از ایشان توسط «موبدان بزرگ» پی گیری شد تا انسان ها را به راه راستین تشخیص نیک از بد و راست از دروغ بیاموزد، تا راه شناخت و انتخاب راههای فرا واقعی و انسان ساز را آموخته و جایگزین اندیشه های فرو واقعی و اهرمن ساز هدایت نماید، ایمان به «اهورامزدا» بر اساس شناخت «اشا» و ایجاد «عشق راستین»  در رسیدن به دانای کل و پیمودن راه های رسیدن به «سپنته من» شدن بود که این مجموعه «هفت امشاسپندان»، «هفت پایه عرفان زرتشتی » نامیده شد و در باور و فرهنگ ایرانی به صورت «هفت شهر عشق » و «هفت خوان رستم» به زندگی خود ادامه داده و امروزه نیز اندیشمندان و بخردان بدنبال آموزش و پرورش از این طریق راستین می باشند.
اشوزرتشت با شناخت درست خداوند یکتا و بی همتا ، او را اهورامزدا یعنی هستی بخشی ابر دانا شناخت و نام نهاد و درک کرد که هرپدیده ای که درجهان حادث می شود، حاصل عمل کرد قانون دقیقی است که «اشا» نامیده می شود. و به انسان آموخت که با بهترین ابزاری که در دست دارند باید بدنبال کسب دانش باشند تا این قوانین بسیار دقیق حاکم بر طبیعت را بشناسند و با آن هماهنگ گردند تا هم خود و هم جامعه انسانی را از ورطه نیستی و نابودی نجات بخشیده، در مسیر تعالی و تکامل و انسانی زیستن و سپنته من شدن رهنمون شوند. انجمن مگان با شناخت اندیشه های والای پیامبر آریایی خویش، به این آگاهی رسید که هر روز دارای پنج گاه ( فرصت) است که هر بهدین میتواند با شناخت این گاه ها و با تکیه بر نیروی لایزال اهورامزدا و استفاده بهینه کردن از مفاهیم نام روز، با سرودن کلمات مانتره اوستا و آموختن مفاهیم اهورایی آن و با احساس مسوولیت و برنامه ریزی و همگام و همراه شدن با همه نیکان و اشونان جهان و دوری کردن از دروگوندان و آگاه کردن نادانان، می تواند بهترین زندگانی را که شایسته ستایش است از برای خود فراهم نماید.

اینک نوبت هرکدام از زرتشتیان پیر و جوان و خرد و کلان است که به این حقیقت پی ببریم که به راستی «راه در جهان یکی است و آن راه اشویی است». مفاهیم جشن اردیبهشت گان را که برخواسته از این نام نیک اشویی است را بدرستی بشناسیم و در تمام مراحل زندگی، منه (خرد) و دائنه (وجدان ) را فرا راه خود قرارداده، نیکی را از بدی بر پایه این ترازوی بسیار دقیق، از یکدیگر باز شناسیم و نیکی ستودنی را در پرتو راستی و شادی در زندگی اختیار کنیم و بکار بندیم.

به یاری اهورامزدا.

بی تردید، برای همازورشدن با اشون ها نخست بایستی «اشا» را شناخت و اندیشه های والای پیامبرمان اشوزرتشت را به درستی درک کرده درخود پرورش دهیم تا بتوانیم براستی «اشونان (راست کرداران )» را از «دروگ وندان(دروغ پرستان)» و «نادانان » تشخیص داده، باز شناسیم، تا شیفته اندیشه های به ظاهر پر زرق و برق  آنها نشویم و نادانان را آگاهی دهیم و دانش آموزیم تا دست آویز دروگوندان قرار نگیرند و به بی راهه کشانیده نشوند.

موبد در اوستا، مگ بد یا مغ . بد نامیده میشود. موبدان درطول تاریخ وظیفه فراگیری خط دین دبیره و خواندن  و از برکردن اوستا با صدائی خوش و آهنگین و شناخت و درک اصول و فروع دین زرتشتی و سنت ها و آداب و رسوم آئینی (مذهبی ) و آموختن دانش زمان و اداره بخش مينوی جامعه زرتشتیان به صورت انجمنی را به عهده داشته اند و درطول تاریخ با ازخود گذشتگی و فداکاری های بسیار توانسته اند که کتاب و سنت و فرهنگ زرتشتیان را به بهترین صورت ممکن از دستبرد حوادث نگاه دارند و پاسدار باشند و در حد امکان از آلوده شدن به فرهنگ های بیگانه نگاه دارند و اصالت آنها را حفظ نمایند. 

موبدان در قدیم برحسب کاری که داشته اند به چند گروه تقسیم می شدند:
1- موبدان ‹یزشن گر› یا اوستا خوان که 72 هات یسنا را از بر بوده اند و بدرستی سرایش می کردند و در اجراي آيين ها نهايت دقت و ظرافت را بكار مي بردند تا باورهاي گاهاني در ميان مردم درك و انتشار يابد.
2- موبدان ‹هیربد› که بر دانش دین و فلسفه پشت سنت ها مسلط بودند و بیشتر کار آموزش را به عهده داشتند.
3- دستوران که دارای معلومات عالیه بوده و می توانسته اند به پرسش ها و معضلات مذهبی پاسخ دهند و چون در زمان ساسانیان مورد مشورت پادشاهان بوده اند، واژه ‹دستور›  به مفهوم وزیر نیز بکار رفته است.

4- «اندرز بدان» در کتابهای پهلوی به موبدانی گفته می شود که کارشان نوشتن اندرزنامه ها و ایراد سخنرانیهای مذهبی و اخلاقی بوده و ارشاد و راهنمائی مردم به راه راست مزدا پرستی را به عهده داشته اند .
5- زرتوشروتمه ها Zaratoshtrutama که رياست انجمن مغان را به عهده داشته و تا مدتی پس از  درگذشت اشوزرتشت، اداره می نموده اند و از دانش و پارسائی کافی برخوردار بوده  و در نزد مومنین مقام والائی داشته اند.

طراحي اين شكل از مديريت انجمني توسط اشوزرتشت موجب شد كه در هميشه تاريخ كساني در انجمن موبدان باشند كه از دانش ديني در سطح بالاتري برخوردار بوده، و با عشق به اشويي، باتمام وجود در خدمت دين و فرهنگ باشند و مسوولانه از اصول و بن پايه ها پاسداري كرده، براي خود حقوقي اضافي قائل نشده، به اشوداد راضي باشند و منافع بهدينان را بر منافع موبدان برتري دهند. از مردم خمس و ذكات طلب نكرده و بهدينان را از وقف كردن مال در راه آتشكده ها و اماكن مذهبي باز دارند و به اشوداد در راه گاهانبار و داد و دهش در راستاي منافع عمومي تشويق نمايند و با از بركردن اوستا از روي خط دين دبيره، با غيرت و همت از كتاب و سنت پاسداري نمايند و هرگز از مردم دست و پابوس نسازند و همواره تكيه گاه و پشتوانه روحاني و مينوي جامعه بهدينان باشند و...

به گونه اي كه تاريخ نشان مي دهد كه  با وصفي كه موبدان چند هزار سال نسل اندر نسل، توليت پاسداري از دين و فرهنگ زرتشتيان را به عهده داشته اند، هرگز به خود اجازه ندادند كه دين را ابزاري براي رسيدن به اميال گيتوي خود قرار داده و دين سازي و دين بازي كنند. و از اين همه موبدان بزرگ تاريخ همانند تنسرها وكرتيرها و مهرآسپند ها و فرنبغ ها كه آمدند و رفتند، هيچ كدام كيش (مذهب) جديدي در دين زرتشتي بوجود نياوردند. به گونه اي كه «در هميشه تاريخ دين ما زرتشتي  و مذهب ما نيز زرتشتي بوده و مانده است» و به ياري اهورامزدا از اين پس نيز با شناخت اصول و فروع و دين باوري و دين آموزي انجمن موبدان و همازوري و دين ياوري ديگر بهدينان فرهيخته و فرزانه، همچنان استوار و يگانه خواهد ماند.

 


انتقاد نگارنده از سکوت محافل زرتشتی گری در ایران

نگارنده که از پژوهشگران کیش زرتشت است در پی سفرهای دراز مدت در نقاط مختلف کشور از جمله منطقه زرتشتی نشین یزد به این واقعیت تلخ پی برده که جامعه زرتشتی گری به واسطه وجود برخی از نااهلان و بی خردان که در لباس موبدی در آمدند از درون رو به اضمحلال گراییده شده است و از سویی دیگر برخی نویسندگان ایرانی مسلمان از جمله مجید نصیری خواه آگاهانه و خواه ناآگاهانه اقدام به نشر اکاذیبی پیرامون کیش و  آموزه های اشو زرتشت در کتب دانشگاهی می کنند و در این میان با موبدان بی خرد همگام می شوند. هر چند انجمن موبدان تهران با تلاشهای بی شائبه خویش در صدد خاموش کردن فتنه در این میان است اما خودخواهی برخی از این نااهلان وضعیت را در شهرستان های زرتشتی نشین وخیم کرده است.

دشمنان این مزر و بوم در انتظار وقوع اینگونه اختلافات درون گروهی در کیش بهی هستند تا تیشه بر ریشه زنند.

 

نگارنده در پی سفر به یزد ، متوجه این امر می شود که موبد فریبرز شهزادی (فرزند شادروان رستم شهزادی) از موبدان بزرگ و فرهیخته زرتشتی در پی انتصاب وی به عنوان نماینده انجمن موبدان تهران در یزد، به دستور سهراب فیروزفرد رئیس انجمن زرتشتيان يزد از آتشکده اخراج و از جمله دلايل آن، عدم نياز به ايشان در آتشكده ذكر مي شود.

در این میان نه رئیس انجمن زرتشتیان یزد حاضر به گفتگو می شود و نه شخص دیگری که موضوعی بسیار قابل تأمل و بحث بر انگیز است. حتی دکتر اختیاری نماینده اقلیت زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی هم در این باب سکوت اختیار و هیچ پاسخی نداده است.

حال این پرسش است که چرا انجمن موبدان با این همه اندیشه و سابقه نیک، اینگونه باید مورد بی حرمتی انجمن زرتشتیان یزد شود؟ چه دست هایی پشت کار است ؟؟؟

حال یا انجمن موبدان تهران دیگر مشروعیت لازم را در هدایت امور دینی ندارد و یا انجمن زرتشتیان یزد حاکمیتی جاودانه دارد و خودسرانه هر تصمیمی اتخاذ می کند.

گفتنی است که روسای انجمن های زرتشتیان در کشور مسوولیتی جاودانه دارند و تا لحظه مرگ عهده دار این سمت هستند.

 

در این خصوص علاقمندان و اندیشمندان نظرات خویش را در حمایت از موبد فریبرز شهزادی و اندیشه های تخریب گرایانه انجمن زتشتیان یزد و سکوت محافل مختلف را بنویسند.

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پايه‌ستون‌های دروازه‌ی شرقی كاخ آپادانا مدفون شدند

به نقل از وبلاگ انجمن دوستداران ميراث فرهنگي شوش:

 

برای در امان ماندن از تخريب‌ها،
پايه‌ستون‌های دروازه‌ی شرقی كاخ آپادانا مدفون شدند

درپي درخواست‌هاي انجمن دوست‌داران ميراث فرهنگي شوش، پايه‌ستون‌هاي دروازه‌ي شرقي كاخ آپادانا براي در امان ماندن از تخريب‌ها، به زير خاك رفتند.

عضو هيأت مديره‌ي انجمن دوست‌داران ميراث فرهنگي شوش در گفتگو با خبرنگار (ايسنا)، با بيان اين مطلب ادامه داد: اين اقدام توسط پايگاه ميراث فرهنگي شوش و با همكاري انجمن دوست‌داران ميراث فرهنگي، اداره‌ي ميراث فرهنگي و گردشگري و پايگاه حفاظت و مرمت چغازنبيل (دوراونتاش) صورت گرفته است.

علي بويري منجي بيان كرد: متأسفانه در چند سال گذشته، بارها پايه‌ستون‌هاي اين كاخ توسط عوامل انساني و طبيعي تخريب شده‌اند. ارديبهشت سال پيش، بخش قابل توجهي از اين پايه‌ستون‌ها به‌وسيله‌ي عوامل مخرب انساني از بين رفتند. در آن زمان، با اعلام اين تخريب، ضرورت‌ حفاظت از آثار يادشده را به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري يادآور شديم و در نامه‌اي همراه تصاوير مستند از تخريب، آمادگي كارشناسان انجمن را براي همكاري با سازمان با هدف آسيب‌شناسي و حفاظت از آثار اعلام كرديم.

او با اشاره به اين‌كه اين آثار هم‌چنان در معرض تخريب و بدون رعايت اصول حفاظتي‌اند، گفت: در اين مدت، بارها ازسوي كارشناسان بر ضرورت حفاظت اين پايه‌ستون‌ها تأكيد شده است تا اين‌كه يك‌ماه پيش، دوباره بخشي ديگر از سنگ‌نوشته‌ها تخريب شد و اكنون به‌سختي واژه‌اي از آن سنگ‌نوشته‌ها قابل خواندن است.

وي اظهار داشت: با مكاتبه‌هاي صورت‌گرفته و درخواست انجمن دوست‌داران ميراث فرهنگي شوش مبني بر لزوم مدفون شدن پايه‌ستون‌ها براي در امان ماندن از آسيب‌هاي دوباره، با توجه به محصور نبودن محوطه‌ي باستاني شوش و در اختيار نداشتن نيروي متخصص و امكانات كافي براي حفاظت و مرمت پايه‌ستون‌ها، هفته‌ي گذشته هرچند خيلي دير و پس از نابودي بخش قابل توجهي از آثار، تا فراهم شدن شرايط مناسب، پايه‌ستون‌ها دوباره مدفون شدند.

كاخ آپادانا به‌دستور داريوش شاه هخامنشي حدود سال‌هاي 516 تا 521 پيش از ميلاد در شوش ساخته شده است. دروازه‌ي شرقي كاخ آپادانا، چهار پايه‌ستون داشته است كه اكنون دو پايه‌ستون از آن‌ها باقي مانده‌اند. روي سه طرف اين پايه‌ستون‌ها، سنگ‌نوشته‌هايي به خط ميخي به سه زبان پارسي باستان، ايلامي و آكدي وجود داشته‌اند.

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خطر تخريب محوطه باستاني زرگان، اهواز را تهديد مي کند
در شمال شرقي شهر اهواز و در مسير جاده اهواز به شوشتر محوطه يي 40هکتاري وجود دارد که پس از خاکبرداري و تسطيح اراضي به محوطه يي ظاهراً هفت هکتاري منتهي مي شود که بقاياي يک شهر تاريخي پيش از اسلام است. کشف مقاديري سفال، سنگ هاي صيقل يافته، ديوار هاي خشتي، آثاري از معماري و تپه هايي که تسطيح شده اند گواه از وجود شهري مي دهد که در دل زمين وجود دارد. به رغم اينکه در سال 1380گمانه زني هايي انجام گرفته و باستاني بودن محوطه محرز شده است اما تاکنون اقدام جدي براي نجات بخشي آن و شناسايي هرچه بيشتر اين محوطه صورت نگرفته است. با آنکه برخي از باستان شناسان از وجود شهري مدفون و تاريخي در اطراف شهر اهواز خبر مي دهند، اما اداره ميراث فرهنگي و گردشگري خوزستان از بررسي هاي بيشتر در اين باره خودداري مي کند.

داستان از اين قرار است که شرکت آب و فاضلاب خوزستان براي تامين کمبود آب مورد نياز شهرستان اهواز مصمم مي شود اين کمبود را از ناحيه گتوند تامين کند. بنابراين پروژه مزبور را به دو شرکت واگذار مي کند. لذا عمليات لوله گذاري از مردادماه سال 1378 آغاز مي شود. در مسير يادشده محوطه هاي بسياري قرار دارد که به دليل عدم درخواست از ميراث فرهنگي استان خوزستان و توجه نکردن اين اداره کل در مورد عملکرد و نحوه فعاليت اين دو شرکت پيمانکاري و همچنين عدم تخصص نيرو هاي انساني از يک طرف و از طرف ديگر گمنام بودن محوطه هاي تاريخي و همچنين فقدان تپه ها يا بناهاي تاريخي به شکل بارز، صدمات فراواني به محوطه هاي فرهنگي در طول مسير وارد شده که ميراث فرهنگي وقت از چند و چون آن بي اطلاع بوده است.

اوايل سال 1380 پس از انجام گمانه زني هاي باستاني در محوطه يي 40 هکتاري در شمال شرقي شهر اهواز و در مسير جاده اهواز به شوشتر ، آثاري از دوره هاي ساساني و سلجوقي در اين محوطه کشف شد که نشان مي داد در اين فضاي هفت هکتاري شهري مدفون از ايران باستان وجود دارد. در آن زمان اين محوطه باستاني با آنکه از سوي کارشناسان واحد پژوهش اداره ميراث فرهنگي استان خوزستان يک محوطه باستاني عنوان شد، اما اکنون و پس از گذشت نزديک به هفت سال علاوه بر آنکه هنوز مورد کاوش هاي بيشتر قرار نگرفته است، با ساخته شدن نيروگاه شماره 2 زرگان توسط شرکت صبا قرار است براي هميشه فراموش شود. به گفته باستان شناسان درباره اين محوطه باستاني در مجاورت شهر اهواز چند نظريه مطرح شده است که از مهم ترين آنها مي توان به اين نکته اشاره کرد که در طول تاريخ «مادرشهر»هايي وجود داشته اند و در کنار آنها شهرهاي کوچک شکل گرفته اند. بقاياي اين محوطه تاريخي نشان مي دهد اين محوطه به طور حتم شهري کوچک در کنار شهري بزرگ بوده است.بر همين اساس عده ديگري عقيده دارند اين شهر ناشناخته بخشي از شهر اهواز قديم يا همان هرمز اردشير است که گرچه باستاني بودنش تاکنون به اثبات رسيده، اما تاکنون پرونده ثبتي براي آن تهيه نشده است.

بنا بر اظهارات افراد بومی، قبرستانی قدیمی در جوار نیروگاه زرگان قرار داشته که گوردخمه هایی از آن پدیدار بوده است که در حال حاضر هیچ اثری از آن قبرستان نیست که در این خصوص نیاز به کاوش و گمانه زنی دارد.

در پرسشی که از واحد حفظ و احياي اداره ميراث فرهنگي خوزستان شد درباره اينکه وظيفه به ثبت رساندن اين محوطه تاريخي با کيست؟  تنها اين جواب داده شد که به دليل آنکه تاکنون واحد پژوهشي اين اداره گزارشي درباره ميزان ارزش تاريخي اين محوطه به اين واحد ارائه نکرده، بنابراين هنوز اين محوطه به ثبت نرسيده است.

اعتقاد داریم که نجات بخشي اين محوطه وسيع بايد در دستور کار فوری واحد پژوهشي سازمان ميراث فرهنگي قرار بگيرد. اين در حالي است که به رغم اصرار افکار عمومي و تشکل هاي دوستدار ميراث فرهنگي براي کاوش و نجات بخشي شهر هرمز اردشير هيچ تلاش جدي صورت نگرفته است اما بايد اظهار داشت سازمان ميراث فرهنگي خوزستان تاکنون نه تنها هيچ تلاشي براي نجات بخشي هرمز اردشير انجام نداده بلکه هيچ برنامه اي براي انجام کاوش در محوطه باستاني زرگان در دستور کار قرار نداده است چرا که هم اکنون يک شرکت خصوصي با ايجاد پايه هاي بتوني، محدوده نيروگاه را نيز مشخص و با استقرار چند دستگاه کانتينر و تجهيز کارگاه، مقدمات تخريب اين محوطه بزرگ باستاني را آغاز کرده است.

مجتبی گهستونی، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان

 

**************************

عکس ها: مهران شهرستانی ۲۲/۲/۸۷

برای بهتر دیدن عکس ها بر روی انها کلیک کنید

   Pic Mundo    Pic Mundo

   Pic Mundo    Pic Mundo 

   Pic Mundo    Pic Mundo

   Pic Mundo    Pic Mundo

   Pic Mundo    Pic Mundo

 

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گزارش تصويري سال نو 87- هديه نوروزي سازمان ميراث فرهنگي خوزستان
در سالهاي اخير ميزان تخريب ابنيه تاريخي در استان خوزستان شدت گرفته است كه سازمان هاي ذيربط مسوول مستقيم آن هستند.

در تصاويري كه مشاهده مي كنين تنها چند عكس از جسارت به محوطه باستاني شوش است كه در سال جديد به بازديدكنندگان پيشكش مي گردد. 

9xhgl6duc89dubbw2p8d.jpg

rhv9pi96mqekx8zbbgck.jpg

oicrtbtfidyb1r91zta9.jpg

*********************************************************************

نقل قول از سايت خبري وزارت نيرو:

قديمي ترين و مهمترين سازه تاريخي آبي كشور و جهان به نام تصفيه خانه چغازنبيل در شهرستـان شوش و در كنـار زيگـورات چغـازنبـيل قـرار دارد.
به گزارش خبرنگار سایت خبری وزارت نیرو ، در این تصفیه خانه با استفـاده از قـانـون فيـزيـكـي ظـروف مرتبـطه و مصالحي مناسب شامل قير و و آجر و سطوح شيب دار كه هم اينك نـيـز در تصفيه خانه هاي جهان استفاده مي شود آبي را كه از رودخانه كرخه در 45 كيلومتري آن كشيده بودند ( كانال روباز ) تصفيه مي کرد .
بر اساس این گزارش ، حجم مخزن 350 متر مكعب ، ابعاد حوضچه فوقاني 9 × 6/7 متر و عمق 60 سانتي متر ، ظرفيت حوضچه فوقاني 5/4 متر مكعب ، تعداد حفره هاي حد فاصل مخزن و حوضچه 9 عدد، ابعاد حفره (مجرا) 15 × 80 سانتي متر كه هر كدام 80 سانتي متر از ديگري فاصله دارد، از مشخصات قدیمی ترین تصفیه خانه دنیا است.
روش تصفیه به این صورت است که آب ابتدا وارد مخزن شده سپس با استفاده از 9 مجراي ارتباطي شيب دار، آب تصفيه شده به حوضچه فوقاني براي استفاده منتقل مي شد.
اين قانون كه با نام ظروف مرتبطه توسط پاسكال فرانسوي به جهانيان معرفي شد عملاً 3000 سال پيش از آن توسط ايلاميان مورد استفاده قرار گرفته است .
چغازنبيل در 45 كيلومتري جنوب شرقي شوش قرار دارد و يكي از چهار سازه تاريخي كشورمان است كه در فهرست يادمان هاي جهاني بشريت در يونسكو به ثبت رسيده است . اين مجموعه تاريخي در زمان اونتاش گال شاه ايلام ميانه بين سال هاي 1275 تا 1240 پيش از ميلاد ساخته شده است .

******

تحريف اولين تصفيه خانه آب جهان در معبد چغازنبيل توسط سازمان ميراث فرهنگي خوزستان به محلي براي دفع سيل آبهاي فصلي مي تواند بازتاب گسترده اي به دنبال داشته باشد.

7yzeitw9305ku5wssqy3.jpg

ndh3pqsagewp3ddqd362.jpg

 

راهنماي جديد سازمان ميراث فرهنگي خوزستان- عكس ۱۵/۱/۸۷

راهنماي قديم سازمان ميراث فرهنگي خوزستان - عكس بهمن ۸۵

zwnnntmmhnsdc0eba0ab.jpg

 

حال مي بايست سازمان ميراث فرهنگي در تحريف اين مكان پاسخ جامع و كافي بدهد.

********************************************************************

 

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ایران باستان سرآمد پوشاك و لباس در جهان

می‌دانیم كه بیش‌تر مردمان جهان پوشاك كهن خود را به دلیل دست و پاگیر بودن كنار گذاشته‌اند و اكنون پوشاكی را بر تن می‌كنند كه هم زیبا و هم راحت باشد. با وجود این، برخی از پوشاك‌های كهن به دلیل آن‌كه در همان روزگاران كهن دو ویژگی زیبایی و راحتی را با خود داشته‌اند هم چنان ماندگار شده‌اند و خواهان دارند. در این میان یكی از پوشاك‌های كهن ایرانی، یعنی كت و شلوار، نه تها تا روزگار ما به جای مانده بلكه پوشاكی جهانی شده است و در بیش‌تر همایش‌های سیاسی، ورزشی، علمی و فرهنگی، پوشاك رسمی به شمار می‌آید.

كت ایرانی در نگارگری اصفهانی

  در یكی از كتاب‌های روت ترنر ویل كاكس، از پژوهشگرن برجسته‌ی تاریخ پوشاك، كه با عنوان «تاریخ لباس» به فارسی ترجمه شده، دو نوآوری ایرانیان در پوشاك یادآوری شده است. نخست، این كه ایرنیان باستان زیر بالاپوش خود «پیراهن و شلوار زیر و جوراب می‌پوشیدند و این در تاریخ برای نخستین بار است كه لباس زیر، آن هم نوع دوخته شده‌ی آن مطرح گردیده است.» دوم این كه بالاپوش‌های دراز ایرانی «جای خود را به كتی داد كه روی شلوار پوشیده می‌شد و بی‌گمان خاستگاه كت و شلوار استاندارد امروزی مردان است.»

  شواهد بسیاری نشان می‌دهد كه شلوار از عناصر اصلی پوشاك ایرانیان بوده و در فرهنگ‌های دیگر وجود نداشته است. علاوه بر سنگ‌نگاره‌های تخت جمشید، نوشته‌های تاریخ‌نگاران یونانی مانند هرودوت نیز بازتاب‌دهنده‌ی این نوآوری ایرانی است. یونانی‌ها ایرانیان را به دلیل پوشیدن شلوار به سخره می‌گرفتند و از این رو هنگامی كه اسكندر شیفته‌ی پوشاك ایرانی شد، از پوشیدن شلوار سرباز زد.

  در زمان اشكانیان شلوار و بالاپوش‌های آستین‌دار تن‌پوش مرسوم در سراسر خاور نزدیك شد. نمونه‌ای از شلوار و پیراهن این دوره را در پیكره‌ی فلزی از یك سردار اشكانی می‌توان دید كه در موزه‌ی ایران باستان نگهداری می‌شود. نمونه‌ی كت و شلوار دوره‌ی ساسانی را می‌توان روی بشقاب‌های نقره‌ای دید كه شاهان ساسانی را در حال شكار نشان می‌دهند. حتی نمونه‌ای از كت پشمی ایرانی در مصر كشف شده است و در موزه نگهداری می‌شود.

  شواهد بسیاری از اثرپذیری مردمان فرهنگ‌های دیگر از پوشاك ایرانی در دست است. برای مثال، چینی‌ها در دوره‌ی تانگ پوشاك ایرانی را پسندیدند و به نوشته‌ی ایرن فرانك در كتاب «جاده ابریشم» در آغاز سده‌ی هفتم میلادی: «زنان چینی كه بر پایه‌ی سنت می‌بایست در كالسكه‌های سربسته رفت و آمد می‌كردند، به تنهایی سوار بر اسب می‌شدند و گستاخ‌ترین زنان چینی از مد صحرایی شلوار و نیم چكمه‌های سواری پیروی می‌كردند.» عرب‌ها نیز پس از ورود به ایران به پوشیدن شلوار روی آوردند و آن را سروال نامیدند و به صورت سراویل جمع بستند.

كت ایرانی كه برای تزار روس ساخته شده بود و تزار در سال 1644 آن را به ملكه‌ی سوئد هدیه كرد

  كت و شلوار ایرانی از این رو در فرهنگ‌های دیگر پذیرفته شد و همچنان تا روزگار كنونی خواهان پیدا كرد كه هم زیباست و هم دست و پاگیر نیست، چرا كه از همان آغاز به صورت پوشاك بیرون از اندرونی و مناسب كار طراحی شد. از این روست كه آن را بر تن شاهان ساسانی به هنگام شكار می‌بینیم یا زنان چینی به هنگام سواركاری شلوار می‌پوشیدند. همین گونه است در میان عرب‌ها كه به هنگام سرازیر شدن به غرب سرزمین ایران اسب‌های اندكی داشتند اما هنگامی كه به شرق رسیدند هم اسب‌های بیش‌تری داشتند و هم شلوارپوش شده بودند.

  اكنون جای این پرسش است كه چرا پوشاك ایرانی كه در گستره‌ی جهانی خواهان دارد در كشور ما چندان آشنا به نظر نمی‌رسد و ما شیفته‌ی پوشاكی شده‌ایم كه نه تنها در فرهنگ ایرانی جایگاهی ندارد بلكه در چشم جهانیان نیز جلوه‌گری نمی‌كند.

بالاپوش مردانه پیدا شده در گورهای مصری یادگار فرمانروایی ایرانیان بر این سرزمین


ریشه نام كراوات

هرچند که این پوشش از فرانسه به جاهای دیگر جهان رفت و فرانسویان نیز آن را در سال ۱۶۵۶ ،در زمان  لویی چهاردهم از کروات ها گرفته اند .اما جالب است بدانیم  کرواتها (کرواسی) در جنوب شرق اروپا در اصل گروهی از ایرانیان خراسان کهن بودند به نام خروات(خور آوات ) یا ( خور آباد) که به دلایلی به شبه جزیره ی بالکان کوچ کرده اند . اینان پارچه ی زیبایی را به گردن خود برای زیبایی می آویختند و این جامه به نام خودشان نامیده شد و امروزه در سراسر جهان پوشیده می شود .

پژوهشگر انگلیسی ، نوئل مالکوم در کتاب خود به نام “تاریخچه مختصر بوسنی” پژوهش ارزشمندی در مورد پیوندهای ایرانیان و گذشته مردمان یوگسلاوی پیشین انجام داده است.
وی در این کتاب می‌نویسد: “واژه کراوات ، یا هراوات (Hravat) در زبان صربی” ریشه در این زبان ندارد. این واژه برگرفته از نامی ایرانیست که در لوحی سنگی در ناحیه یونانی نشین جنوب روسیه پیدا شده است.

ریشه آن نام، خراوات(“Khoravat”) در اوستا به معنای ” دوستانه” است. پژوهشهای تاریخی نشان می‌دهد که نژاد کنونی کرواسی ، کرواتها، از ۳۰۰۰ سال پیش شروع به مهاجرت از سرزمین مادریشان ، ایران به سوی کرواسی، صربستان و بوسنی نموده‌اند. البته موج بزرگ از مهاجرت این قوم ۱۷۰۰ سال پیش اتفاق افتاده است. شاید دلیل این مهاجرت سرکوب مانویان در دوران ساسانیان بوده است.



The Persians, based in what is now Iran, ruled an empire in the 6th century bc that included most of the Middle East and Egypt. They introduced two garments to the history of clothing: trousers and seamed fitted coats, both probably first made from animal skins. People who rode horses valued trousers for use when astride, and in that capacity trousers spread to China and India, as well as to the Celtic peoples of northern Europe.

   Report in Encarta, Clothing
نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اشوپزشك، دادپزشك، كاردپزشك، گیاه پزشك و مانتره پزشك

در کتابها و نامه­ های باستانی ایران مانند اوستا از دانش و هنر به ویژه از دانش پزشکی و بهداشت و ارزش آن در تندرستی افراد جامعه یاد شده و فریدون پیشدادی را بنیان گذار دانش پزشکی می­دانند. بنابر نوشته­ های اوستا، فریدون بررسی و پژوهشهایی در بیماری تب، سر درد، تب و لرز (مالاریا)، جرب و مار گزیدگی انجام داد و داروهایی نیز فراهم آورد که با آن به درمان و بهبود بیماران می پرداخته است. در باب بیستم وندیداد نیز آمده است که نخستین درمان کننده و نخستین پزشک و پژوهشگر در زمینه شناخت و ساخت دارو تریتا بوده هم او به فلز درمانی پرداخت. این بسیار ارزنده و سرفرازانه است. زیرا امروزه با گذشت سده­ها و با پیشرفت دانش پزشکی به خواص بعضی فلزات مانند روی، کبالت، آهن، منیزیوم در درمان پاره­ای از بیمارها پی برده­اند. در اوستا و جزوه­ های دیگر از بیماریهای دیگری مانند کچلی ـ دیوتب ـ سوختگی ـ پلیدی ـ پیسی ـ سرماخوردگی ـ سکته ـ بیماریهای دماغی نام برده شده است. همچنین دستورهایی درباره بهداشت، جدا کردن بیماران واگیردار و پلید از اجتماع و ضد عفونی کردن و گند زدایی حتی در اماکنی که حیوان یا انسان در آن جا بمیرند وجود دارد. عواملی که برای گندزدایی ضد عفونی به کار می­رفته یا عوامل فیزیکی بوده مانند آفتاب، آتش و سرما یا عوامل شیمیایی که به صورت دود و بخور یا مایعات و جوشانده ­ها مورد استفاده قرار می­گرفت. داروها نیز ریشه جانوری ـ فلزی و بیشتر ریشه گیاهان (مانند ریشمک) بود و برای رعایت پاکیزگی و بهداشت در تهیه داروها، داروسازان بینی و دهان را با افزاری به نام پنام می­پوشاندند. در کتاب وندیداد آمده است که تریتا با بیماریها به مبارزه برخاسته، چشم پزشکی و دانش پزشکی را توسعه داده و بهداشت را گسترش بخشیده و درد را از دردمندان دور کرده است. در کتاب وندیداد از اثرات نامطلوب مصرف مردار بر صلبیه و قرنیه چشم نیز گفتگو شده است. زرتشت نیز از دانشمندان و پزشکان نامی ایران بوده و بیماری­های فلج ـ غش و آسیبهای پوستی و چشم را درمان می­کرده و از طریق روان پزشکی به درمان بعضی بیماریها، موفق شده است. پس از زرتشت پژوهنده دیگری به نام سئنا مکتب پزشکی خاصی را پایه گذاری کرد و صد دانشجو در مجلس درس او به فراگیری پزشکی و هنر جراحی سرگرم بودند. دنباله مکتب او در سده ­های بعد به نام، مکتب اکباتان در همدان برقرار شد و همواره یکصد دانشجوی برجسته در حلقه درس او گرد می­ آمدند. تمسیتوکاس سردار یونانی به مکتب اکباتان راه یافته و می­گوید اعضای این مکتب صد نفرند و شرایط ورود و تحصیل در آن بسیار سخت و دشوار است و در آن فلسفه ـ اخترشناسی ـ پزشکی و جغرافیا تدریس می­شود.

دانش پزشکی در اوستا پنج بخش می باشد:

1- اشو پزشک(بهداشت)

2- داد پزشک(پزشک قانونی)

3- کارد پزشک(جراح)

4- گیاه پزشک(دارو عطاری)

5- مانتره پزشک(روان پزشک)


1- اشو پزشک(بهداشت):

اشو(اشا) بچشم پاکی و راستی می باشد. اشو هم پاکی تن و محیط را شامل می شود و هم شامل پاکی درون(روح و روان و اندیشه) می باشد. یک اشو پزشک بایستی دارای هر دو پاکی(تن و روان) باشد تا بتواند دیگران را درمان نماید. اشو پزشک پزشکی است که به بهداشت و پاک نگداشتن محیط زندگی و شهر و پاکی تن سفارش میکند و به امور بهداشتی رسیدگی می نماید. مانند سازمان بهداری و بهزیستی که هم اکنون نیز در شهرها و روستاها به آموزش بهداشت و نگهداری محیط مشغولند و مردم را آموزش بهیاری می دهند(مانند واکسن زدن ،پرستاری ،کمکهای اولیه و ....) دور نگهداشتن بیماران از جمع و قرنطینه کردن بیماران که دارای بیماریهای خطرناک بودند، پاک نگهداشتن چهار آخشیج مقدس(آب ،باد ،خاک ،آتش) از پلیدی و نیالودن آنها. پاکی محیط خانه کوی و محله و دیگر وظایف در این اندازه از کارهای اشو پزشک بوده. همچنین هر خانواده ایرانی موظف به اجرای این امر بوده اند. ایرانیان هیچگاه چهار آخشیج را به ناپاکی آلوده نمی کردند ، بدین جهت در آب روان خود را نمی شستند و از شستن اشیا آلوده در آب روان پرهیز می کردند. همچنین ادار کردن و آب دهان انداختن را در آب گناهی بزرگ می شمردند. آتش را آلوده به مواد سوختنی دودزا و بدبو نمی کردند و همواره جایگاه آتش را پاک نگه می داشتند، خاک و زمین را به ناپاکی و پلیدی آلوده نمی کردند.همواره در خانه ها و محله ها اسپند و کندر دود می کردند تا هوا همواره هم پاک و خوشبو شود و هم حشرات (خرفستران) و میکروبها کشته شوند. این سنت و آداب هنوز در بین ایرانیان و دیگر اقوام و ملتها مرسوم می باشد.


2- داد پزشک (پزشک قانونی):

این پزشکان بیشتر با علوم پزشکی کار می کردند. کالبد شکافی پس از مرگ جهت تشخیص بیماری و پیدا کردن را درمان برای آیندگان از جمله وظایف آنان بوده ، پزشکان قانونی درگذشتگان را معاینه میکردند و پس از اطمینان حاصل کردن از درگذشته برای آن جواز کفن و دفن صادر می نمودند و اگر مرده نیاز به کالبدشکافی داشت آن را کالبد شکافی می کردند.


3- کارد پزشک(جراح):

همانگونه که از نام اینگونه پزشکی پیداست نوع بیمار و درمان بخشیدن بیماران توسط این پزشکان، جراحی بوده است.

در وندیداد فرگرد هفتم بند 39 در مورد کارد پزشکی چنین آمده:

کسی که میخواهد پزشک(کارد پزشک) شود یک دِوپرست را جراحی کند و بیمار خوب شود او دوپرست دوم را جراحی کند و بیمار خوب شود او دوپرست سوم را جراحی کند و بیمار خوب شود پس آموزده است و همیشه می تواند کارد پزشکی کند.

همانگونه که در بند بالا اشاره شد یک کارد پزشک بایستی چندین مرتبه این عمل را انجام دهد و پس از پیروز شدن در آزمایش می توانست در این رشته پزشکی فعال باشد.

درباره کارد پزشکی که یک عمل رستمینه(سزارین) زایمان را در ایران باستان نشان می دهد در شاهنامه در خصوص زایش رستم چنین آمده:

پیامـد یکـی موبـد چیـره دست/همان ماهرخ را به می کرد مسـت

شکافیـد بی رنـج پهلـوی مـاه/بـتـابـیـــد مـر بـچه را سـر بـه راه

چنان بی گزندش برون آورید/که کس در جهان این شگفتی ندید

پزشکی که جراحی زایمان را بدین گونه بر روی مادر رستم ،رودابه انجام می دهد، سیمرغ در شاهنامه (سئنا در اوستا) یکی از پزشکان ایران باستان می باشد. سیمرغ که نام وی سئنا می باشد یکی از پزشکان و مغان می باشد وی در کوه(ظاهرا دماوند) می زیسته و شاگردانش نیز در آنجا (دماوند) برای فراگیری دانش می رفته اند و او را ،سئنا مرغ نامیدند به دلیل جایگاه بلندش(بروی کوه). زال پسر سام که پدرش او را از کودکی به نزد سئنا می سپارد تا آموزشهای مورد نیاز را بیاموزد و دانش فراگرد از شاگردان مورد توجه سئنا می شود. بدین سبب زال در برخی گرفتاریهای خود از او کمک می گرفته که زایمان همسرش رودابه در هنگام زایش رستم نیز به دست سئنا علاج می گردد. برای آنکه بهتر به دانش کارد پزشکی در ایران پی ببریم نیاز است آورده شود که در باستانشناسی در شهر سوخته در استان سیستان جمجمه هایی کشف گردید که بروی آنها عمل جراحی انجام گرفته بود.


4- گیاه پزشک(اورو پزشک) :

پیشینه گیاه پزشکی با آغاز پیدایش کشاورزی و گیاه پروری در ایران همراه می باشد. نخستین اقوامی که توانستند به خواص گیاهان دارویی پی ببرند و گیاه درمانی نمایند و از گیاهان به عنوان آرام بخش و تیمار بیماران بهره برند ایرانیان بودند. گیاه پزشکی پس از گذشت هزاران سال در ایران و دیگر نقاط جهان همچنان مرسوم است و یکی از موثرترین درمانها به شمار می آید. گیاه پزشکی در روزگارهای کهن از ایران به دیگر کشورها راه یافت از جمله هند ،‌ چین ،‌میان رودان ، مصر و غیره که هنوز در آن کشورها به ویژه پاکستان و هند رایج است.


در مورد گیاه پزشکی در وندیداد فرگرد 20 بند 6 آمده:

تمام گیاهان دارویی را ستایش می کنیم و می خواهیم و تعظیم می کنیم. برای مقابله با سردرد؛ برای مقابله با مرگ؛ برای مقابله با سوختن؛ برای مقابله با تب؛ برای مقابله با تب لرزه؛ برای مقابله با مرض ازانه؛ برای مقابله با مرض واژهوه؛ برای مقابله با بیماری پلید جزام؛ برای مقابله با مار گزیدن؛ برای مقابله با مرض دورکه؛ برای مقابله با مرض ساری و برای مقابله با نظر بد و گندیگی و پلیدی که اهرمن در تن مردم آورد.

از متن بالا بر می آید که گیاه پزشکی برای عمده بیماریها به کار می رفته و بیشترین دردها را درمان بخش بوده در یسنا 9 بند 3 و 4 و دیگر بخشهای اوستا به گیاه هوم اشاره شده( در آغاز سخن آورده شد). از گزارش وندیداد ،یسنا و یشتها چنین نتیجه می شود که بسیاری از امراض و ناخوشیها در دانش پزشکی ایران مشخص و پیدا شده بوده و برای مقابله با آنها داروهای مورد نیاز را نیز به دست آورده بودند.

غیر از گیاه هوم نیز گیاهان دیگری در ایران باستان برای پزشکی مورد بهره بوده اند مانند؛ بَرسم کُندر؛ اسپند؛. همچنین عصاره (فشرده) گیاهانی مانند نعنا؛ بیدمشک و عرق چهل گیاه و غیره در گذشته و حال نیز در پزشکی و درمان بیماران مورد بهره قرار می گرفته و میگیرد. برخی گیاهان دارویی علاوه بر جنبه درمانبخشی در مراسم دینی و جشنها از آنها استفاده می شده مانند هوم؛ برسم و اسپند.


5- مانتره پزشک(روان پزشک):

منظور از کلام مانتره سخنی است که با آن بیمار را آرامش می دهند و درمان می کنند، همچنین سخن پاک و مقدس هم معنی می دهد.

آنگاه که روان و روح آدمی همچنان بهم ریخته و پریشان است بهترین درمان و آرامبخش گفتار نیک و امید بخش‌ خواندن کتاب مقدس(گاتها اوستا) شعر و یا گوش دادن به موسیقی می باشد.

وندیداد فرگرد 7 بند 44 آمده:

ای زرتشت ،اگر پزشکانی گوناگون درمان بخش یکی با کارد درمان بخش ، یکی با دارو ، یکی با سخن ایزدی درمان کننده، آن کس که با سخن ایزدی(مانتره) درمان کند درمان بخش ترین درمان کنندگان است.



    <
نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

زندگی در میان زباله ها و سوسك ها در بین النهرین باستان

دان ناردو در بخشی از كتاب بین النهرین باستان به چگونگی زندگی روزانه در شهرهای آن زمان بین النهرین می پردازد و می نویسد: كوچه ها اغلب ناهموار و دارای پستی و بلندی های بسیار بود. یك دلیل آن ساختن خانه های جدید روی ویرانه های خانه قبلی بود و دلیل دیگر زباله های فراوانی بود كه به كوچه ها می ریختند كه نیمی از آنها را سگها می خوردند و نیمی دیگر به مرور در برابر آفتاب تجزیه می شد و زیر قدم های رهگذران كوبیده می شد. خانه ها مملو از موش ها و حشرات بود و اغلب در بافت دیوارها مورچه ها و سوسك ها موج می زدند. آلودگی محیط باعث آلوده شدن آبها میشد و بیماری فراوان بود. چون میكروب برایشان ناشناخته بود و دلیل بیماری را نمی دانستند، بیشتر درمانگران شان در واقع جادوگران بودند كه می پنداشتند بیماری را شیاطین به همراه می آورند و سعی می كردند با جادو و روش های خاص خودشان با بیماری ها مقابله كنند. همچنین در خانه ها مار و عقرب فراوان بود و بسیار پیش می آمد كه در حالی كه مردی در خانه اش خوابیده بود، عقرب از سقف روی سر و بدنش می افتاد و او را نیش می زد. همین مسئله در مورد مارها هم اتفاق می افتاد و گاهی مار از سقف به روی فرد می افتاد و او را نیش می زد.



    <
نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

معرفی یك بازی: گرشاسپ ١ و ٢

 


 

درباره گرشاسپ
گنجینه افسانه های ایران باستان بعنوان کهن ترین اساطیر کره زمین ،نمایانگر فرهنگ باستانی غنی ، آداب و رسوم و ادبیات هویت بخش و داستانهایسرشار از هیجان و نکات آموزنده ایران زمین بوده و در پهنه رسانه ای زمانحاضر کمتر بازآفرینی و مصور شده است .
 

 

بازی رایانه ای گرشاسپ یک بازآفرینی نمادین با رویکرد معناگرا وعملگرا در فضای اسطوره ای ایران باستان مبتنی بر منظومه حماسی گرشاسپ نامهنوشته اسدی طوسی می باشد که در آن عمده عناصر تصویری حاصل گداخت منابعتاریخی و کتیبه های سنگی باستانی موجود در کشور در کوره تخیل خالقان ایناثر می باشد.
گرشاسپ – گرز ثریت، یک بازی اکشن سوم شخص است و روند کلی بازی براساس پیکارهای پهلوان اصلی بازی گرشاسپ و رویارویی او با نیروهای اهریمنیمی باشد. مبارزات تن به تن، حل معما و کشف فضاهای سرزمین خونیراث از عناصراصلی این بازی می باشند.


گرشاسپ کیست؟

گرشاسپ بزرگترین پهلوانایرانی که لقب او اژدها کش است در منظومه گرشاسپ نامه اثر جاودانه اسدی طوسیشرح  دلاوری ها و شجاعت های او آمده است.

گرشاسپ یک لغت کهن زرتشتیاست و تغییر یافته کلمه کرساسپ است که در اوستای مقدس آمده است و گرشاسپ به معنیدارنده اسب لاغر است.اترت پدر گرشاسپ از خاندان سام بوده و سومین نفر از مردانیبود که توانست نوشابه (نوش آبه) آئینی هوم را آماده کند و گرشاسپ برادری دارد بانام اورواخشیه.

در عقاید زرتشتی ها و درکتاب اوستای مقدس آمده است که گرشاسپ نمرده است و در زمان ظهور سوشیانت (موعودآخرالزمان زرتشتی ها) از یاران راستین سوشیانتخواهد بود .




مشخصات فنی
بازی گرشاسپ برای اجرا بر روی کامپیوترهای شخصی ساخته شده است و ازنظر قابلیت های گرافیکی قابل تنظیم می باشد به نحوی که بر روی کارت هایگرافیکی که ازsm 2.0 پشتیبانی کنند قابل اجرا خواهد بود. برای نمایشگرافیک این بازی از موتور متن باز OGRE3D استفاده شده است و شبیه سازیفیزیکی در آن با موتور Nvidia Phys X انجام می گیرد.


 

 


 

داستان
پس از به زنجیر کشیده شدن ضحاک بدست فریدون و پیروزی نیروهای نور برسپاه تاریکی ، که سالیان به فرماندهی ضحاک بر خونیراث چیره شده بودند،زمان زیادی به طول نیانجامید که جای جای آن سرزمین پهناور را دیوان تسخیرکرده و هرکدام برای خود فرمانروایی پدید آوردند و راه نیروهای اهریمنی راپی گرفتند و به آزار و اذیت انسانها و اهوراهای سپاه نور پرداختند. هیتاسپزرین تاج که یکی از بیرحم ترین این دیوان شرور بود و از نیروهای جادوییمتعددی برخوردار بود در این میان برای خود در سرزمین های کوهستانی فرنبغحکومتی ایجاد کرد و به همراه هیولاهای اهریمنی، دیوان و اشموغان زیردستشبه غارت سرزمین های اطراف پرداخت. از جمله این سرزمین های مورد هجومدیوان، دهکده کوهستانی سیاوشگرد بود که از دیرباز مکان رشد و پرورشپهلوانان متعددی بود. هیتاسپ در غارت این دهکده، اوروخشیه، برادر گرشاسپرا از میان می برد. گرشاسپ پهلوان به دنبال انتقام خون برادرش به سوی دژهیتاسپ روانه می شود و در این مسیر متوجه می شود که در یورش هیتاسپ ویارانش به سیاوشگرد اتفاق بسیار مهمتری افتاده است و اراده و شجاعت گرشاسپسرنوشتی بزرگ را رقم خواهد زد ...


گرشاسپ : تجربه ای از  یک اکشنسوم شخص ایرانی...!

این بازی ابتدا با نامسوشیانت که در بالا به معنای ان اشاره کردم کلید خورد اما چندی بعد سازندگان خبراز تغییر نام بازی به گرشاسپ دادند. گرشاسپ را به راحتی میتوان بهترین بازی ایرانیدر دست ساخت دانست که بعد از انتشار مطمئنا تحولی بزرگ در عرصه ی بازی سازیکشورمان ایجاد خواهد کرد. بازی در فضای اساطیری و حماسی دوران ایران کهن اتفاق میافتد و شما را به حال و هوای ایران کهن می برد و به شما نشان خواهد داد که غول هاو موجودات افسانه ی فقط به (God of War)تعلق ندارند بلکه زادگاه اصلی موجوداتی مانند ققنوس ایران و شبه قاره هند است.اینغربی ها هستند که با استفاده از فناوری های پیشرفته بازی هایی را می سازند که دراصل ریشه در فرهنگ و اندیشه ما دارند.

گروهی 18نفره دست به کاری بزرگ زده اند  و بازی گرشاسپ را خلق کرده اند.

بازی گرشاسپ مطمئنا یک سر وگردن بالاتر از دیگر بازی های ایرانی خواهد بود. انتظار ما از این بازی این نیستکه رو دست تمام اکشن سوم شخص های تاریخی بزند اما انتظار داریم که پیشرفت شگرفی رادر عرصه بازی های ایرانی ببینیم. فقط 18 نفر دست اندر کار ساخت این بازی هستند وبا وجود تمام مشکلات تصمیم گرفته اند که یک خاطره خوب از گرشاسپ بر ذهن گیمرها برجای بگذارند.

شرکت فن افزار شریف باهمکاری بنیاد ملی بازی های رایانه ای در حال ساخت این بازی هستند و طبق گفته ی آقایامیر حسن فصیحی مدیر ساخت بازی گروه به صورت تمام وقت در حال کار بر روی بازیهستند.


مراحل بازی گرشاسپ ٢
 

داستان بازی اگر از رویمنابع تاریخی ساخته شود قطعا داستان جالب و درگیر کننده ای خواهد داشت اما اگرسازندگان صرفا از نام گرشاسپ استفاده اسمی کنند حتما باید با یک داستان پرمحتواوارد عرصه شوند.

بازی در چهار محیط مختلف بهوقوع می پیوندد و هسته اصلی آن مبارزات طاقت فرسای گرشاسپ با غول ها و موجوداتافسانه ای می باشد و روند داستانی بازی خطی است اما به گفته خود سازندگان بعضیمواقع داستان از این روند خطی خارج می شود. در اوستا از گرشاسپ با نام های گیسور (دارای موی بلند) و گرز بردار (حامل گرز) یاد شده است بنابراین ما باید در بازی بااین خصوصیت گرشاسپ مواجه شویم ، مراحل بازی در واقع به یکدیگر پیوسته هستند و سیرداستانی مناسبی دارند ، بازنویسی و طراحی شخصیت های بازی توسط آقای آرمان آرین ازنویسندگان قهار تاریخی کشورمان صورت می گیرد ، همانطور که گفتیم بیس و پایه بازیمبارزات گرشاسپ می باشد که این جنگها و مبارزات در محیط های دهکده ی کوهستانی ،جنگل و باتلاق ، کوهستان قلمرو دیوان و دژ صورت می گیرد.

 انتظار میرود گیم پلی بازی بیش از 5 ساعت بازیکنرا درگیر کند. مراحل نسبتا متوسط هستند مگر در مقابله با غول ها که شما را دچارمشکل می کنند. سبک بازی اکشن سوم شخص می باشد. گیم پلی بازی بر اساس مبارزه کشفمحیط و معما بنا شده است و به گفته سازندگان سعی شده است که در گیم پلی بازی نوآوریهم چاشنی شود.



داستان گرشاسپ٢ چگونه روایتمیشود...؟

همانطور که گفتیم داستانتوسط آقای آرمان آرین نوشته شده و یا به اصطلاح باز آفرینی شده است. داستان درمراحل بازی رخ میدهد و در قالب (Cut -Scene) روایت میگردد ، پیش بینی می شود کهدر این بازی بر خلاف بازی های قبلی ایرانی دیگر با یک داستان آشفته و بی سر و تهمواجه نشویم و حداقل در بخش داستانی بازی غافلگیر شویم.

سالهاست که از جنگ بزرگانسانها و اهوراها در سپاه نور در برابر تاریکی می گذرد ،  اکنون بیشتر شهرها در اختیار دیوان پلید می باشد، گرشاسپ که در زمان تهاجم دیوان پلید به شهر زیبای سیاوش گرد توسط عده ای ازاهالی نجات یافته بود و در حومه سیاوش گرد و در دشت های فراخ کرت بزرگ شد و اکنونعزم کرده تا شهر و دیار خود را از چنگ دیوان و پلیدان تاریک دل آزاد کند.

 

گرافیک :

مطمئنا شما هم مشتاقید تابدانید این بازی توسط چه موتوری ساخته می شود ،  موتور گرافیک این بازی موتور قدرتمند و متن باز (Ogre3D) می باشد ، از توانایی های این موتور می توان به گرافیکبالای اشیا و رندرینگ بلادرنگ و کیفیت بالای آب و آتش اشاره کرد ، مدیر ساخت بازیاظهار داشت که گرافیک بازی روز به روز و با کار شبانه روزی آنها در حال پیشرفت استو این بازیکن ها هستند که در زمان انتشار بازی کیفیت گرافیک بازی را تعیین می کنندو با توجه به عکس ها و تریلر های منتشر شده از بازی ما هم منتظر یک اکشن سوم شخصخوب و مطلوب هستیم ، شبیه سازی فیزیکی بازی هم توسط موتور قدرتمند (NVIDIA PhysX) صورت می گیرد ،درباره گرافیک محیط بازی هم اطلاعات چندانی در دست نیست اما در یک امر گرشاسپ سنتشکنی کرده است و آن هم استفاده عملی از قابلیت های محیط بازی است ، همانطور که میدانید در اکثر بازی های رایانه ای ایرانی محیط بک گراند بازی تاثیر چندانی در روندبازی و گیم پلی ندارند و به نوعی یک نوع پوشش برای بازی محسوب می شوند ، اما دربازی گرشاسپ ما واقعاً حس خواهیم کرد که در وطن کهنمان می جنگیم. .



 

شرکت سازنده
بازی گرشاسپ محصول شرکت فن افزار شریف با همکاری بنیاد ملی بازی هایرایانه ای ایران می باشد که مراحل تولید آن از سال 86 آغاز شده است.
شركت فن افزار فعالیت رسمی خود را از سال 1382 در زمینه تولید نرم افزار آغاز نموده است .



برگرفته از:‌ http://bsgd.mihanblog.com/post/17



 

نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

كهن ترین كتیبه از زمان كوروش هخامنشی: رویدادنامه نبونید و كوروش بزرگ
به قلم دكتر مرادی غیاث آبادی

پیشگفتار:

رویدادنامه نبونید- کوروش (که نخستین ترجمه فارسی متن کامل آن در اینجا منتشر می‌شود)، واپسین نمونه از سنت دیرین نگارش رویدادنامه‌های متکی بر گاهشماری در میانرودان (بین‌النهرین) است. این کتیبه به ثبت رویدادهای سال نخست پادشاهی نبونید (556/ 555 پیش از میلاد) تا سال نخست پادشاهی کوروش بزرگ بر بابل (539/ 538 پیش از میلاد) می‌پردازد و در زمان پادشاهی کوروش و پیش از منشور معروف او نوشته شده است. این سند با اینکه بسیار کوتاه و آسیب‌دیده است، از چند جهت اهمیتی فراوان دارد:

- کهن‌ترین سند مکتوب از زمان پادشاهی کوروش بزرگ هخامنشی؛

- کهن‌ترین منبع بازگویی غلبه کوروش بر سرزمین‌های دیگر و از جمله تصرف بابل؛

- کهن‌ترین راوی حمله‌های متقابل آستیاگ و کوروش، معرفی آستیاگ به عنوان آغازگر نبرد و سپس سقوط آستیاگ، آخرین پادشاه مادی و پایان شاهنشاهی ماد؛

- بازگویی رویدادهای سال‌های پادشاهی آخرین شاه بابل و پایان همیشگی استقلال آن.

رویدادهای زمان ورود کوروش به بابل، با همه گزیده‌گویی آن، بسیار خواندنی و منبعی ارزنده برای آگاهی بیشتر و درست‌تر از رفتار کوروش با مردمان شهرهای مغلوب و گرامیداشت خدایان، ادیان و آیین‌های آنان بشمار می‌رود. همچنین این متن، آگاهی‌هایی اندک اما مهم از رفتار شایسته کمبوجیه با نیایشگاه‌ها و باورهای مردمی را عرضه می‌دارد.

به گمان این نگارنده، متن رویدادنامه می‌تواند آموزگار شایسته‌ای برای امروز ما نیز باشد. تاریخ‌نویسی بیطرفانه، منصفانه، بدون اغراق و بزرگ‌نمایی یا کوچک‌نمایی و بدون هرگونه توهین یا تمجید خطاب به هر شخصی و حتی خدایان و شاهان، از ویژگی‌های ارزنده این سند تاریخی است.

رویدادنامه نبونید- کوروش، لوحه‌ای گلی و دو رویه به خط و زبان بابلی نو (اَکـدی) و به بلندای 15 سانتیمتر است که به احتمال از شهر بابل بدست آمده و اکنون در گالری 55 موزه بریتانیا در لندن (قفسه 15) نگهداری می‌شود. بخش‌های وسیعی از این لوحه آسیب دیده و خواندن کامل آن به دلیل افتادگی‌های فراوان، ممکن نمی‌شود.از آنجا که ممکن است، خواندن متن کامل کتیبه با تمام بخش‌های فروافتاده و نامفهوم آن برای همگان آسان نباشد، در آغاز چکیده‌ای آسان‌خوان از این رویدادنامه آورده می‌شود.


* * *

نمای پشت کتیبه نبونید- کوروش

عکس از موزه بـریـتـانـیـا

گالری 55، قفسه 15

شماره اثر: ANE 35382

چکیده‌ای از


رویدادنامه نبونید و کوروش بزرگ

شاه آستیاگ، سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش، شاه اَنشان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آستیاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند. آنگاه کوروش، بسوی کشور هگمتانه پیش تاخت و سرای پادشاهی او را تصرف کرد.

شاه نَبونید در تِما اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در بابل بودند. شاه برای آیین‌های ماه نیسانو (جشن آغاز بهار/ اَکیتو) به بابل نیامده بود. پیکر خدا نَبو به بابل نیامده بود. پیکر خدا بِـِل از اِسَگیلَه (نیایشگاه مَردوک) برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها به درون نیایشگاه‌های اِسَگیلَه و اِزیدَه برده شدند.

گَئوبَروَه فرماندار گوتیوم، همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد و نگاهبانی از نیایشگاه اِسَگیلَه به سپرهای گوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای مقدس آن پا بگذارند. از آن پس، آیین‌ها و مراسم به مانند گذشته برگزار ‌شدند. 

کوروش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده می‌شد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کوروش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد و همه خدایان اَکَد که نَبونید آنها را در بابل بی‌قدر کرده بود، به شهرهای مقدس خودشان بازگردانده شدند.

بانوی شاه (کاساندان) بمرد. یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را در اَکَد برگزار کرد. همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند.

کمبوجیه پسر کوروش، به نیایشگاه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد. سپس از نزد نَـبـو بسوی اسگیله فرا رفت و در برابر بِـل و خدا مـاربیتی، گوسفندی را پیشکش بکرد.

* * *

 

نمای جلوی کتیبه نبونید- کوروش

عکس از کتابچه راهنمای موزه بـریـتـانـیـا

گالری 55، قفسه 15

شماره اثر: ANE 35382

رویدادنامه نبونید و کوروش بزرگ


متن کامل

(عبارت‌های داخل ابرو از این مترجم است).

 (سطر نخست ناخوانا)

سال آغاز پادشاهی، (556/ 555  پیش از میلاد)     

. . . او بلند کرد. شاه را بردند . . . تا بابل.

سال نخست (555/ 554)      

آنان بینجامیدند [. . . ؟] و او برنخواست . . . همه خاندان . . . شاه، سپاه خود را فراخواند و بر علیه آن کشور (کـیـلـیـکـیـه؟) [صف بستند؟] . . .   

سال دوم (554/ 553)      

در ماه تِـبِـتـو (= آرامی: تِـبِـت/ فارسی باستان: اَنـامَـکَـه/ دی‌) در کشور هَـمَـث . . .

سال سوم (553/ 552)      

در ماه آبـو (= آرامی: اَب/ فارسی باستان: دَرَن‌بـاچـی/ مرداد) ، از اَمَّـنَـنـوم (در کیـلـیـکـیـه)، از کوهستان‌هایی با درختان میوه [فراوان؟]، همه گونه میوه به بابل فرا فرستاده شد. شاه را بیماری در ربود، اما بزودی بهبودی باز آمد.

در ماه کـیـسْـلـیـمـو (= آرامی: کِـسْـلِـو/ فارسی باستان: آثْـری‌یـادی‌یَـه/ آذر)، شاه سپاهش را فراخواند و [سپاهیان را با شاه متحد کرد؟]. نَـبـوتَـتّـان اوسـورُف آمـورّو و . . . پیش تاختند بسوی . .

آنان در برابر پایتخت اَدومّـو (= اِدوم) اردو زدند . . . دروازه شـیـن‌تـیـنـی . . . سپاه دشمن فرو کوفته شد.

سال چهارم (552/ 551)      . . .

سال پنجم (551/ 550)      . . .

سال ششم (550/ 549)      

شاه آسـتـیـاگ (در متن بابلی: ایـشْـتـومِـگـو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش (در متن بابلی: کـورَش)، شاه اَنـشـان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آسـتـیـاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند.

کوروش، بسوی کشور هَـگـمَـتـانـه/ همدان (در بابلی: اَگَـمـتَـنـو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هـگـمـتـانـه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد. اشیای ارزشمندی از . . .

سال هفتم (549/ 548)      

شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد  بودند (در تمام متن، منظور از اکد، شهر بابل است). شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو (= نـیـسـان/ فارسی باستان: اَدوکَـنَـئـیـشَـه/ فروردین‌ماه)، (اَکـیـتـو، جشن آغاز بهار) به بابل نیامده بود. پیکر خدا نَـبـو به بابل نیامده بود. پیکر خدا بِـل (= مَردوک، خدای بزرگ بابل) از اِسَـگـیلَـه (نیایشگاه مردوک) برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد.  

اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه (نیایشگاه نَـبـو، خدای نویسندگی و دبیری) برده شدند. کاهن شِـشگَـلّـو، فدیه خوراک و آب‌زَور (افشاندن شراب یا روغن) را در نیایشگاه به انجام رساند.

سال هشتم (548/ 547)      . . .

سال نهم (547/ 546)     

نـبـونـیـد (در متن بابلی: نَـبـونَـئـیـد/ یونانی: نَـبـونـیـدوس) شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. خدا نَـبـو به بابل نیامده بود. خدا بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. 

اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها برای خدایان بـابـل و بورسیپا به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند.

در روز پنجم از ماه نـیـسـانـو، مادر شاه بمرد. در اردوگاهی نزدیک رود فرات و بالاتر از شهر سـیـپار. ولیعهد و بلندپایگان تا سه روز سخت سوگوار بودند. یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را برگزار کرد. یک بلندپایه در اَکَـد، اشک‌ریزان را برای مادر شاه در ماه سـیـمـانـو (= آرامی: سـیـوَن/ فارسی باستان: ثـائـیـگَـرچـیـش/ خرداد)  انجام داد.   

در ماه نـیـسـانـو، کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و در پایین‌تر از شهر اَربیل (آربِـلا) از رود دجـلـه گذر کرد. در ماه آجَـرو (= آرامی: ای‌یـار/ فارسی باستان: ثـورَواهَـرَه/ اردیبهشت) او بسوی کشور لـیـ . . . (لـیـدیـه/ لـیـکـیـه؟) پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت. او در آنجا پادگانی برای خود بنیان نهاد. آنگاه شاه و سپاهیانش در آن پادگان بماندند.

سال دهم (546/ 545)     

شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. نَـبـو به بابل نیامده بود. بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. 

اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها برای خدایان بـابـل و بـورسیپا به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند.

در روز بیست و یکم ماه سـیـمـانـو . . . از کشور عیلام به اَکَـد . . . فرماندار اوروک . . .

سال یازدهم (545/ 544)     

شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. نَـبـو به بابل نیامده بود. بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. 

اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها برای خدایان بـابـل و بـورسـیـپـا به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند.

. . .

(آسیب‌دیدگی طولانی در متن، رویدادهای سال‌های دوازدهم تا پانزدهم تخریب شده‌اند).

. . .

سال شانزدهم (539/540)    

. . . رود دجـلـه. در ماه آدارو (= آرامی: اَدار/ فارسی باستان: وی‌یَـخـنَـه/ اسفند)، پیکر ایـشْـتَـر از اوروک . . . ارتش پارس‌ها هجوم آورد. 

سال هفدهم (538/539)      

نَـبـو از شهر بـورسـیـپـا برای مشایعت‌کنندگان از بِـل برفت . . . شاه به نیایشگاه اِتـورکَـلَـمَّـه در آمد. در نیایشگاه او . . .

کشور دریا (؟) به هجوم کوچکی دست زد. بِـل به میان مشایعت‌کنندگان رفت. آنان جشن سال نو را برابر با سنت‌های همیشگی انجام دادند.  

در ماه [آبـو؟] لـوگـال مَـردَه (خدای شهر اوروک؟) و دیگر خدایان از شهر مَـرَد، و خدا زَبَـدَه (= زَبَـبَـه، خدای شهر کیش) و دیگر خدایان از شهر کـیـش، خدابانو نـیـنْـلـیـل (همسر مردوک) و دیگر خدایان هـورسَـگـکَـلَـمَـه (؟) از بابل دیدار کردند. تا اینکه در پایان ماه اولـولـو (= آرامی: اِلـول/ فارسی باستان: کـاربـاشـیـا/ شهریور) همه خدایان از بالا و پایین به اَکَـد در آمدند. خدایان شهرهای بـورسـیـپـا، کـوتـهَـه و سیپار نیامدند.

در ماه تَـشـریـتـو (= آرامی: تـیـشـری/ فارسی باستان: بـاگَـیـادَئـیـش/ مهر)، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس (شاید در جای بغداد امروزی) بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند (علیه چه کسی؟). اما او (کوروش یا نبونید؟) همه مردمان شهر را از دم بکشت.

در باره این بند بنگرید به: قتل‌عام مردم اکد، به فرمان کورش یا به دست نبونید؟

در روز پانزدهم، سیپار بدون جنگ تصرف شد. نَـبـونـیـد بگریخت.

در روز شانزدهم، گَـئـوبَـروَه/ گـوبـریـاس (در متن بابلی: اوگْـبَـرو)، فرماندار گوتیوم (سرزمین گـوتـیـان، از ایرانیان باختری)، همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد.        

سپس نـبـونـیـد به بابل بازگشت و آنگاه او در آنجا بازداشت شد. در پایان ماه، نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه برند. از آن پس، آیین‌ها و مراسم به مانند گذشته برگزار می‌شوند. 

در روز سوم از ماه آرَهـسَـمـنَـه (= آرامی: مِـرهِـشـوان/ فارسی باستان: وَرکَـزَنَـه/ آبان)، کوروش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده می‌شد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد.      

از ماه کیسْلیمو تا ماه آدارو، همه خدایان اَکَد که نَبونید آنها را در بابل بی‌قدر کرده بود، به شهرهای مقدس خودشان بازگردانده شدند.

در شب یازدهم ماه آرَهسَمنَه، گئوبَروَه مرد.

در روز . . . ماه آدارو، بانوی شاه (کاساندان) بمرد. از روز بیست و هفتم ماه آدارو تا روز سوم از ماه نیسانو، یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را در اَکَد برگزار کرد. همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند.

در روز چهارم، کمبوجیه پسر کوروش، برفت به نیایشگاه [. . .؟ (اِزیدَه؟)] نَـبـو که . . . گـاو نـر . . . او بدان جایگه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد . . . نیزه‌ها و تیردان‌های چرمی از . . . (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت. او در برابر بِـل و خدا مـاربـیـتـی (؟)، گوسفندی را پیشکش بکرد.



    <
نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

كتیبه بیستون و نكاتی چند درباره سلوك داریوش

متاسفانه بعضی از منابع تاریخی ایرانی اینگونه اند كه چند قرن بعد از تاریخ واقعه ای كه روایت میكنند، نوشته شده اند و اینكه معمولا اصل این نوشته ها در اختیار ما نیست و نسخه هایی كه خود سالیان سال بعد از نسخه اصلی كپی برداری شده و به امروزیان رسیده  اند نیز معمولا تغییراتی چند بخود پذیرفته اند. اما كتیبه های هخامنشی منابع اصیل و بکری هستند که معتبرترین آنها كتیبه بیستون داریوش كبیر نام دارد.  نكات جالبی در این كتیبه هست كه بازگوکننده بسیاری از ناگفته ها پیرامون عقاید و سلوک داریوش پادشاه بزرگ هخامنشی است:

 

 بند 5- داریوش شاه گوید : تو كه از این پس شاه خواهی بود خود را قویاً از دروغ  بپای . گر چنان فکر كنی [ كه ] كشور من در امان باشد مردی كه دروغ زن باشداو را سخت كیفر بده .


بند 14- داریوش شاه گوید: تو که از این پس شاه خواهی بود . مردی که دروغگو باشد یاآن که تبهکار باشد دوست آنها مباش . به سختی آنهارا کیفر ده .»

 

 " پاسداشت راستی و راستگویی و اجتناب از دروغگویی  یكی از مهمترین اصول ایران باستان بوده حتی دروغ مصلحتی هم در آن جایی نداشته. ایرانیان پیشگامان راستگویی و اخلاق در جهان بودند ولی متاسفانه باید اقرار كرد امروز خیلی از این اصل دور افتادیم و چه بسا بسیار میبینیم كه اشخاص حتی با وجودیكه میدانند در نظر همه مردم سخنشان دروغ است دست به دامان دروغ میشوند و عیبی در این كار نمیبینند."

 

بند 6-  داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم . به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کردم . تو که از این پس این نبشته را خواهی خواند آنچه به وسیله من کرده شده ترا باور شود . مبادا آن را دروغ بپنداری .


بند 7- داریوش شاه گوید : اهورا مزدا را گواه می گیرم که آنچه من در همان یک سال کردم این راست [ است ] نه دروغ .


بند 9- داریوش شاه گوید : شاهان پیشین را مادامی که بودند چنان کرده هایی نیست که به وسیله من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کرده شد .

 

داریوش چندین بار زمان یكسال را در كتیبه بكار برده . معلوم است كه برقراری نظم كشور آن هم در آن روزگار امری ناشدنی بوده مخصوصا با وسعت كشور پارس آنروز و سپاهیانی كه همه هم سواره نبوده اند. این نكته در كارنامه داریوش هخامنشی مغفول مانده هر چند خود بسیار بر آن تكیه كرده بود. باید اعتراف كرد سرو سامان دادن به یك كشور پهناور و شورش زده حتی امروز هم كار یكسال نیست و اگر داریوش نمیتوانست در طول یكسال به این مهم دست یابد چه بسا در ایجاد سایر اقدامات امنیتی و رفاهی در كشور ناكام میماند این اقدام كار هر كسی نبود. فرضیاتی چون بكار بردن خشونت كه اخیرا از جانب افرادی ضد ملی چون ناصر پورپیرار نویسنده كتب دوازده قرن سكوت و پلی بر گذشته مطرح شده اند نمیتوانند درست باشند زیرا این شورشها مردمی نبوده بلكه حاصل شورش سرداران و حكمرانان پیشین و ادعای شاهی آنان بوده است و در اكثر موارد آنچنان كه میدانیم حاكمان شورشی بر مردم سخت گرفته اند و سرنگونیشان خواست مردم بوده است.در بند 14 كه در انتها می آید داریوش از بازگرداندن اموال مردم نیز سخن گفته است .

«بند 13- داریوش شاه گوید : از آن جهت اهورا مزدا  مرا یاری کرد و ایزدان(مخلوقات برتر خدا) دیگری  که هستند که پلید نبودم . دروغگو نبودم . تبهکار نبودم . نه من نه دودمانم . به راستی رفتار کردم . نه به ضعیف نه به توانا زور نورزیدم . مردی که دودمان من همراهی کرد او را نیک نواختم . آن که زیان رسانید اورا سخت کیفر دادم .»

 

" لحن كلام به هیچوجه دستوری و متكبرانه نیست برای من بسیار جالب است كه شاهی فاتح و پیروز با قدرت مطلقه و كامله در آن عصر چنین لحنی را بكار میبرد . باید گریزی زد به عصر قاجار و با شاهانی كه فرنگ رفته بودند مقایسه ای كرد لحن ارباب و نوكری مظفرالدین شاه بی كفایت و بی قدرت كجا و لحن شاه هخامنشی كجا "

بند 15- داریوش شاه گوید : تو که از این پس این نپشته را که من نوشتم یا این پیکرها را ببینی مبادا [ آنها را ] تباه سازی . تا هنگامی که توانا هستی آنها را نگاه دار.
بند 16- داریوش شاه گوید : اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [ و ] تباهشان نسازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان داری ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسیار و زندگیت دراز باد و آنچه کنی آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد .

" آه. این دیگه جای شرمندگی داره . در زمستان آب روی كتیبه جمع میشه و یخ میبنده و به تركیدن سنگها كمك میكنه بعد از 2500 سال نتوانستیم یك سایه بان و ناودان آب چند متر بالاتر از كتیبه نصب كنیم و یا به نوعی آب باران را قبل از رسیدن به كتیبه به نوعی منحرف كنیم.جای شرمندگی بسیار دارد "

بند 5 – داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهی را به من داد .
بند 9 – داریوش شاه گوید : اهورا مزدا مرا این پادشاهی داد . اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی بدست آورم . به یاری اهورا مزدا این شاهی را دارم .

 "  مضمون این  بند های کتیبه ( بندهای ۵ و ۹) ارائه دهنده نزدیكترین عقیده به توحید است. اشارات متعدد داریوش به خالق ( اهورامزدا) نشان از ایمان او به مشیت الهی و خود را در مقابل قدرت لایزال الهی هیچ دانستن است "

بند 20- داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا این نپشته را من [ به طریق ] دیگر [ نیز ] کردم . بعلاوه به [ زبان ] آریایی  بود هم روی لوح هم روی چرم تصنیف شد . این نپشته به مهر تأیید شد . پیش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من این نپشته را همه جا در میان کشورها فرستادم مردم پذیرا شدند .

" آخرین بند كتیبه است نشان از سازماندهی مهر تایید گرفتن و اهمیت گزارش به مردم است ."

بند 10 – داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من کرده شد پس از اینکه شاه شدم . کمبوجیه نام پسر کوروش از نسل ما او اینجا شاه بود . همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام هم مادر [ و ] هم پدر با کمبوجیه . پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت ، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده . پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد ، مردم نا فرمان شدند . پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس ، هم در ماد ، هم در سایر کشورها .


بند 11 – داریوش شاه گوید : پس از آن مردی مغ بود گئومات نام . او از پ ئیشی یا وودا ( پی شیاووادا ) برخاست . کوهی [ است ] ارکدیش ( ارکادری ) نام . چون از آنجا برخاست از ماه وی یخن 1 چهارده روز گذشته بود . او به مردم چنان دروغ گفت [ که ] : من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم . پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته به سوی او شدند هم پارس ، هم ماد ، هم سایر کشورها . شاهی را برای خود گرفت . از ماه گرم پد 2 9 روز گذشته بود آنگاه شاهی را برای خود گرفت . پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد .

نمیدانم شاید باید باور كنیم روزگار تلخ ما هم حاصل دروغگویی های بسیار است.

بند 12- داریوش شاه گوید : نبود مردی ، نه پارسی ، نه مادی ، نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ باز ستاند . مردم شدیداً از او میترسیدند که مبادا مردم بسیاری را که پیش از آن بردی را شناخته بودند بکشت . بدان جهت مردم را می کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم . هیچ کس یارای گفتن چیزی درباره گئومات مغ نداشت تا من رسیدم . پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود . از ماه باگادیش 3 10 روز گذشته بود . آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهایی را که برترین مردان دستیار [ او ] بودند کشتم . دژی سیک ی ووتیش 4 ، نام سرزمینی نی سای نام در ماد آنجا او را کشتم . شاهی را از او ستاندم . به خواست اهورا مزدا من شاه شدم . اهورا مزدا شاهی را به من داد .


بند 14 – داریوش شاه گوید : شاهی را که از تخمه ما برداشته شده بود آن را من برپا کردم . من آن را در جایش استوار نمودم . چنانکه پیش از این [ بود ] همان طور من کردم . من پرستشگاه هایی را که گئومات مغ ویران کرده بود مرمت نمودم . به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هایی را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم . من مردم را در جایش استوار نمودم ، هم پارس ، هم ماد و سایر کشورها را . چنان که پیش از این [ بود ] آنچه را گرفته شده [ بود ] برگرداندم . به خواست اهورا مزدا من این را کردم . من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم چنان که پیش از این [ بود ] آن طور من کوشیدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگیرد

این دو بند جا دارد كه چند بار خوانده شود.
هرگز نباید از یاد بزرگان ایران و افتخاراتی را كه برایمان آفریدند غافل شد . هرچند بر این باورم كه كوروش كبیر و داریوش كبیر از بزرگان ایران نیستند بلكه بالاتر از آن كوروش و داریوش خود ایرانند.

داریوش شاه گوید : اکنون آنچه به وسیله من کرده شد آن را باور آید . همچنین به مردم بگو ، پنهان مدار . اگر این گفته را پنهان نداری به مردم بگویی اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسیار و زندگیت دراز باد


برگرفته از http://naria2.blogfa.com/post-44.aspx



    <
نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

لوح گلی تخت جمشید با آثار انگشت از دوران هخامنشی

مدتها چنینگمان می رفت كه تخت جمشید تنها به منظور نشان  دادن زرق و برق قدرت داریوش و جانشینان وی وبه ویژه برای برگزاری آیین های نوروزی بنا شده است. اكنون به كمك لوح های دیوانی میدانیم كه تخت جمشید مركز كل سازمان اداری پارس بوده و سررشته ای تمام در تختجمشید به هم پیوسته است. مثلا یك كارمند در سفر، همیشه گذرنامه ایممهور به همراه داشت. دراین گذرنامه، آمده بود كه دارنده ی گذرنامه از سوی چه كسی ماموریتدارد، چه مسیری را طی می كند وچه میزان آرد، شراب، و همچنین گوشت برای مصرف شخصی خود و در صورت لزوم برای همراهان وهمگاران و زیردستان باید دریافت كند. این هزینه ها ثبت میشد و چنین بود كه بایدتصور كنیم در هر مركز حساب رسی و حتی در هر ایستگاه پستی (منزل) یك نفرعیلامی با گل تازه، آماده ی انجام وظیفه بوده است. نویسنده فورا كلوچه ای ازگل برمی داشت و با دست هایش آن را به شكل لوح درمی آورد. اغلب اثر این دستهای برگل فشرده شده دیده می شود. در برخی از این لوح ها، رد انگشتان گلكار نیز برجای مانده است. یك روی لوح با دست شكل گرفته، بر میزی كوبیدهمیشد،‌تا سطح دیگر آن هموار شود. تهیه لوح به عهده شاگردی بوده تا دستنویسنده به گل آلوده نشود. چند لوح استفاده نشده كه از ساختمانی درست روبرویعمارت خزانه ی تخت جمشید به دست آمده این برداشت را تایید می كند.

به كمك قلم مخصوص نشان میخی رابر لوح هنوز نرم می فشردند. كالای تحویل شده
را به دقت ثبت می كردند. كارمند مسئول با مهرخود نوشته را تایید می كرد و دریافت كننده نیز نقش مهر خود را یا در قسمت پایین نبشتهو یا اگر جای كافی نبود بر پشت لوح می گذارد.

بنابراین هر عضو دربار شاهنشاهیهخامنشی كه به نحوی با سازمان اداری سروكار
داشت می بایستی همیشه مهر به همراه داشتهباشد. از همین روی برخی از كارمندان مهر خود را از گردن می آویختند. این مهر اغلببه صورت زیور تزیینی كوچكی نیز كاربرد داشت.



اما برگردیم به مسافری كه مهرشرا پس از دریافت جیره بر لوح زده است. او
علاوه بر این لوح باید دو لوح دیگر را نیزمهر میزد. زیرا از هر سند دو رونوشت نیز تهیه میشد. یك نسخه برای بایگانی محلی، نسخهای برای بایگانی مركز بخش و سومی مستقیما به مركز در تخت جمشید فرستادهمیشد. چنین است كه از هر لوحی كه در محل های مختلف تهیه شده، نمونه ای نیزدر بایگانی تخت جمشید موجود است. این لوح ها نخست در تخت جمشید كنترلشده و سپس بایگانی میشد.

طبعا نگهداری این لوح ها چندانآسان نبود. نمی توانستند سوراخشان كنند و در
پوشه قرار دهند! گمان می رود این لوح ها رابر اساس مكان و سال طبقه بندی كرده، در سبد می ریختند و سپس سبدها را در قفسه میگذاردند. برای جلوگیری از آشفتگی، هر سبدی برچسبی خاص داشت. تعدادی از اینبرچسب ها هم یافت شده است. تكه طنابی را به گوشه ای از سبد می بستند و سپس باخمیر برچسب را به طناب می چسباندند. روی هر برچسب نام كالای حواله هایمربوطه، محل صدور سند، نام مامور مسئول و سال تحویل قید میشد. در مجموع اینبرچسب ها نوع محتوای هر سبد را مشخص می كرد.


برگرفته از كتاب از زبان داریوش اثر هایدماری كخ


نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

برداشت های جالبی كه افراد مختلف در طول تاریخ از نقش های بیستون داشته اند

در طول تاریخ افراد مختلفی بنای بیستون را توصیف كرده اند. اولین آنها كتسیاس یونانی بود. او به ما می گوید كه یك چاه و یك باغ در زیر این بنای یادبود قرار داشت كه توسط سمیرامیس ملكه آشوری به خداوند اهدا شده است. كتسیاس نام خدای یونانی یعنی زئوس را در آنجا بكار می برد. نویسنده رومی تاسیتوس ما را از وجود قربانگاهی برای هركول آگاه می سازد و این گزارش در سال ١٩٥٩ با پیدا شدن مجسمه خدای یونانی،‌ هركول، به حقیقت می پیوندد. بعد از سقوط امپراتوری هخامنشیان اهمیت این بنا به دست فراموشی سپرده می شود و در قرن هفتم یك داستان افسانه ای به ما می گوید كه این نقش برجسته ها، نقش خسروپرویز است كه بر دشمنانش پیروز شده است. در سده های میانی یك جغرافیدان و جهانگرد عرب به نام ابن حوقل با دیدن نقش برجسته داریوش و اسیران فكر كرد كه داریوش، یك معلم است كه در جلوی دانش آموزان ایستاده است. او كمان داریوش را شلاقی تصور كرد كه معلم برای تنبیه بچه ها از آن استفاده می كرده است. در سال ١٥٩٨ رابرت شرلی، دیپلمات انگلیسی به ایران سفر كرد تا با شاه عباس صفوی در مورد جنگ با عثمانی صحبت كند. یكی از همراهان شرلی، فردی فرانسوی بود به نام آبل پینسن. او این نقش برجسته ها و كتیبه های آن را كه بر بالای صخره قرار گرفته بود عروج عیسی توصیف كرد كه نوشته هایی به زبان یونانی در اطراف آن نوشته شده است. مطمئنا پینسن نقش گئومات مغ را كه زیر پای داریوش بزرگ افتاده بود را ندیده بود. ولی او آخرین كسی نبود كه اشتباه می كرد. در سال ١٨٠٨ یك جهانگرد فرانسوی به نام ژاردن نگاره بیستون را صلیبی با دوازده حواری انگاشت و در سال ١٨١٨ دانش پژوه انگلیسی روبرت كرپورتر نخستین طرح از بیستون را تهیه كرد. او نگاره بیستون را در پیوند با صحنه ای از تورات دانسته بود. به گمان او تصویر داریوش و شورشیان نمایشی بود از نمایندگان ١٠ قوم اسرائیلی در حضور سلمانصر شاه آشور.

راولینسون

ولی اولین كوشش جدی توسط یك انگلیسی به نام هنری راولینسون در سال ١٨٣٥ انجام گرفت. او كه به نظر می رسید كوهنورد ماهری باشد چندین مرتبه از صخره بیستون برای تهیه رونوشت هایی از متون میخی بالا رفت. این سیستم نوشتاری تا آن زمان ناشناخته بود. اما راولینسون واژه داریوش (Da^rayavaus) را از پیش بواسطه پژوهش های دانشمندان می شناخت. او توانست حروف داریوش را در میان متون پارسی باستان كتیبه بیستون پیدا كند. همچنین دانش پژوه آلمانی فریدریش گروتفند هم در زمینه رمزگشایی خط میخی پارسی باستان پیشرفت های خوبی كرده بود و زمانی كه راولینسون یادداشت هایی از این دانشمند آلمانی بدست آورد، موفق شد رمز این خط كهن را بشكافد و اولین جمله هایی كه او با آن مواجه شد این ها بود:

من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان،شاه در پارس، شاه

كشورها، پسر ویشتاسپ، نوه ارشام هخامنشی 


جالب اینكه او این لیست را در كتاب تاریخ هرودوت نیز دیده بود، جایی كه نامها به ترتیب ذكر شده آمده بودند. در سال ١٨٣٧ راولینسون باز به بیستون برگشت و به همراه یك پسر چابك كرد رونوشت های جدیدی از نیمی از متن پارسی باستان تهیه كرد. او این كار را با به خطر انداختن جانش انجام می داد. چونكه كوهنوردی بر روی صخره بیستون كار بسیار سخت و دشواری بود. راولینسون بالاخره تمام راز و رمز خط پارسی باستان را كشف كرد. او همچنین كتاب مقدس اوستا را خواند و بزودی توانست تمام متن پارسی باستان را بخواند و گرامر و دستور و واژگان این زبان را بشناسد. یادش گرامی و نامش جاوید باد.



برگرفته از كتاب بیستون نوشته آرمین كسروی
نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دستور پخت چند نوع غذای باستانی 5 هزار ساله

تنوع غذایی از جمله موضوعاتی است که انسان همواره به آن می‌اندیشد اما شاید ندانید که مطالعات باستان‌شناسی در شهر سوخته زابل تا کنون بخشی از فهرست غذایی 5 هزار سال قبل ساکنان آن را کشف کرده است.
 
شهر سوخته محوطه‌ای باستانی متعلق به 5 هزار سال قبل است که در 55 کیلومتری جاده زابل به زاهدان واقع شده است. این شهر بزرگ در پی مطالعات باستان‌شناسی به یکی از مهمترین محوطه‌های باستانی جهان بدل شد و بخشی از میراث کهن بشری از جمله نخستین گام‌ها برای ساخت نقاشی متحرک (انیمیشن)، جراحی جمجه، ساخت چشم مصنوعی و ... در این منطقه برداشته شده است. گفته می‌شود که مردمانی سخت‌کوش ساکنان این شهر باستانی را تشکیل می‌دادند و آنقدر در اقتصاد پیشرفت کردند که امروز از شهر سوخته به عنوان نبض اقتصاد 5 هزار سال قبل شرق فلات ایران یاد می‌شود.
 
شهر سوخته امروز منطقه ای خشک و بی آب و علف است که گویا هیچ گاه انسان در آن زندگی نمی کرده است. اما تحقیقات گیاه باستان شناسی خلاف این ادعا را اثبات می کند. این تحقیقات نشان می دهد كه این منطقه در پنج هزار سال پیش و در زمان حیات ساكنان شهر سوخته از پوشش گیاهی مناسبی برخوردار بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در این منطقه به وفور وجود داشته است. هر چند كه شهر سوخته در پنج هزار سال پیش نیز منطقه ای بسیار گرم بوده، اما آب كافی از رودخانه هیرمند به این منطقه می رسیده و زمین های كشاورزی شهر سوخته را سیراب می‌كرده است.
 
از جمله مهمترین یافته‌های باستان‌شناسی در شهر سوخته کشف طبخ غذا در این محوطه باستانی است. باستان‌شناسان تا کنون با بررسی‌های علمی روی اشیاء بدست‌آمده و دانه‌های گیاهی و بقایای جانوری دستور تهیه بیش از 5 نوع غذای باستانی که در زمان مردم شهر سوخته رایج بوده است را کشف کرده‌اند.
 
باستان‌شناسان طی چندین سال كاوش مختلف و با همكاری آزمایشگاه گیاه شناسی موزه ملی شرق شناسی ایتالیا با انجام بررسی‌های بسیار دقیقی روی باقی‌مانده مواد غذایی در ظروف باستانی، تجزیه و تحلیل سطح داخلی ظروف و سرند كردن خاك سطح محوطه‌ها موفق شدند بیش از 25 نوع دانه خوراكی و گیاهی مصرفی، چند نوع نوشیدنی، انواع میوه ها و سبزیجات و روش آماده سازی چند نوع غذای ساكنان این محوطه باستانی را شناسایی كنند.
 
آشپزی به سبک مردمان شهر سوخته
حال بد نیست به دستور العمل پخت 5 نوع از غذاهای شهرسوخته توجه کنیم. اهالی شهر سوخته سعی می‌کردند که در پخت و پز خود تنوع غذایی را نیز رعایت کنند. غذاهای شهر سوخته با بهره‌گیری کامل از تولید غذای بومی و شکار و صید ماهی همراه بوده است.
 
ماهی و دانه‌های گشنیز را با هم خوب تركیب كنید و در داخل برگ مو جای دهید. این تركیب، دستور پخت یك نوع دلمه است كه ساكنان محوطه باستانی شهر سوخته، 5هزار سال پیش مصرف می‌كرده‌اند. البته با آنچه امروز به عنوان دلمه خورده می‌شود متفاوت است ولی ارزش یک‌بار درست کردن را دارد. مواد لازم را تهیه کنید و دست به‌کار شوید. البته اگر می‌خواهید از فهرست غذاهای شهر سوخته استفاده کنید، بهتر به بقیه آن‌هم نگاهی بیاندازید.
 
تخم اردک یا غاز را در داخل خاکستر گرم بپزید. همزمان دست‌ به‌کار پخت نانی شوید که از آرد کنجد پخته شده است. گفته می‌شود که این غذا را حتما با این نان میل می‌کردند و احتمالا باید خیلی خوشمزه باشد. یکی دیگر از غذاهای شهر سوخته با استفاده از گوشت گوسفند یا بز پخته می‌شده است. با این تفاوت که گوشت را در شیر می‌پختند و به این ترتیب طعم خاصی پیدا می‌کرده است.
 
به تنوع غذایی‌تان سوپ را هم اضافه کنید. ساکنین شهر سوخته از ترکیب جو، گوشت گوسفند، کشک و کشمش نوعی سوپ می‌پختند و آن را با نان پخته شده از آرد کنجد میل می‌کردند.
 
بررسی‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد كه مردم شهر سوخته از خیار، انگور، خربزه، هندوانه، پسته وحشی، زیره، گشنیز و سیر فراوان به عنوان میوه و سبزیجات، ماست و شیر به عنوان لبنیات، تخم اردك، گوشت اردك، ماهی، گوسفند، بز و گاو به عنوان پروتئین‌های خوراكی و از ماءالشعیر (آب جو تخمیر نشده) و آب انگور به عنوان نوشیدنی در پنج هزار سال پیش استفاده می كرده‌اند. همچنین كارشناسان و باستان‌شناسان؛ به بررسی فواید تغذیه مواد غذایی مصرفی ساكنان شهر سوخته نیز پرداخته‌اند.
 
به گفته باستان‌شناسان بررسی‌ها روی مواد مصرفی و تركیبات غذایی ساكنان شهر سوخته نشان می‌دهد كه آنها از تغذیه سالم برخوردار بوده‌اند و تمام پروتئین‌ها، ویتامین‌ها و تركیبات مورد نیاز زندگی را در جیره غذایی خود مصرف می كرده‌اند.
 
مردمان شهر سوخته از تمام طبیعت پیرامون خود به نحو شایسته‌ای استفاده می‌کردند. گویا در آن زمان دورریزی وجود نداشته و همه چیز در خدمت زندگی انسان و تعامل وی با طبیعت بوده است. البته در برخی موارد مثل استفاده از چوب برای سوزاندن، باعث تخریب محیط زیست خود نیز شده‌اند.
 

برگرفته از خبرگزاری میراث فرهنگی

نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یافته های حاصل از كند و كاو در شهر سوخته


"شهر سوخته" در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل - زاهدان واقع شده و پنج هزار سال قدمت دارد. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال های 3200 تا 1800 قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند.
وسعت "شهر سوخته" و یافته های کاوشگران این محوطه باستانی را از صورت یک محوطه عادی دوران مفرغ خارج کرده و به این نتیجه رسانده که زندگی در"شهر سوخته" با دوران آغاز شهرنشینی در فلات مرکزی ایران و بین النهرین همزمان است.این شهر به دلیل آتش سوزی در دو دوره زمانی بین سال های 3200 تا 2750 قبل از میلاد "شهر سوخته" نامیده می شود.


جغرافیا و محیط زیست شهر سوخته

بر مبنای یافته های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان می دهد که این شهر دارای پنج بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته، بخش های مرکزی، منطقه صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان است که به صورت تپه های متوالی و چسبیده به هم واقع شده اند.
هشتاد هکتار شهر سوخته بخش مسکونی بوده است.

تحقیقات نشان داده است این محوطه بر خلاف اکنون که محیط زیست کاملا بیابانی دارد و فقط درختان گز در آنجا دیده می شود، در پنج هزار سال قبل از میلاد منطقه ای سبز و خرم با پوشش گیاهی متنوع و بسیار مطلوب بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در آنجا فراوان وجود داشته است.

در آن دوران نیز این منطقه بسیار گرم بوده، اما آب رودخانه هیرمند و شعباتش به خوبی زمین های کشاورزی شهر سوخته را سیراب می کرده است.
آقای سجادی بر مبنای شواهد باستان شناسی به خبرنگار میراث فرهنگی گفته کشاورزی و دامداری در شهر سوخته بسیار پیشرفته بوده و ساکنان شهر سوخته در این دو مورد کاملا خودکفا بوده اند.
او درباره از بین رفتن پوشش گیاهی این منطقه گفته است: "در جریان حفاری های فصلهای گذشته در شهر سوخته مشخص شد که با توجه به صنعتی بودن شهر سوخته و وجود کارگاه های صنعتی ساخت سفال و جواهرات در این منطقه، ساکنان شهر سوخته از درختان موجود در طبیعت محوطه برای سوخت استفاده می کرده اند."

" بقایای سوختگی چوب ها در این محوطه ها به دست آمده است و این می تواند یکی از عوامل بسیار مهم و موثر در از بین رفتن پوشش گیاهی در منطقه باشد."
دریاچه هامون در ۳۲۰۰ قبل از میلاد دریاچه ای بزرگ و پرآب بوده و رودها و شاخه های قوی از آن منشعب می شده و در اطراف آن نیزارهای وسیعی وجود داشته است.

در بررسی های منطقه ای در اطراف شهر سوخته بستر رودخانه های مختلف و آبراه هایی پیدا شده که به مزارع کشاورزی شهر سوخته آب می رسانده اند.
در اولین فصل کاوش در شهر سوخته کوچه ها و خانه های منظم، لوله کشی آب و فاضلاب با لوله های سفالی پیدا شد که نشان دهنده وجود برنامه ریزی شهری در این شهر است.


صنعت و مشاغل در شهر سوخته

شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد

باستان شناسان با یافتن مهره ها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور در باره روشهای ساخت ورقه ها و مفتول های طلایی به تحقیق پرداختند و دریافتند صنعتگران شهر سوخته با ابزار بسیار ابتدایی ابتدا صفحه های طلایی بسیاز نازک به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل لوله های استوانه ای درمی آوردند و پس از اتصال دو سوی ورقه ها به یکدیگر مهره های سنگ لاجورد را در میان آن قرار می دادند.

به نظر آقای سجادی تکنیک های به کار رفته در شهر سوخته با کارهای مصریان باستان مشابهت دارد.

در شهرسوخته انواع سفالینه ها و ظروف سنگی، معرق کاری، انواع پارچه و حصیر یافت شده که معرف وجود چندین نوع صنعت، به ویژه صنعت پیشرفته پارچه بافی در آنجاست.

تاکنون ۱۲ نوع بافت پارچه یکرنگ و چند رنگ و قلاب ماهیگیری در شهر سوخته به دست آمده و مشخص شده مردم این شهر با استفاده از نیزارهای باتلاق های اطراف هامون سبد و حصیر می بافتند و از این نی ها برای درست کردن سقف هم استفاده می کردند.

صید ماهی و بافت تورهای ماهیگیری نیز از دیگر مشاغل مردمان شهر سوخته بوده است.


سختکوشی مردم شهر سوخته

فرزاد فروزانفر سرپرست گروه انسان شناسی سازمان میراث فرهنگی به خبرنگار میراث از نتایج بررسی بیش از ۲۵۰ اسکلت به دست آمده از شهر سوخته گفته است.

نمونه های بسیار زیادی از وجود عوارض مهره های کمر، چسبندگی مهره های گردن و کمر در بقایای اسکلت های زنان و مردان شهر سوخته دیده شد که نشان دهنده اشتغال ساکنان این شهر به مشاغل سخت است.

او سن بروز عوارض چسبندگی مهره ها را بعد از ۴۵ سالگی عنوان کرده و گفته است در بررسی ها پی برده اند سن ابتلا به چسبندگی مهره های کمر و گردن در ساکنان شهر سوخته ۲۰ تا ۳۰ سال است.
فروزانفر از تناسب بین زنان و مردان در ابتلا به این عارضه نتیجه گرفته آنها به یک میزان به کارهای سخت مشغول بوده اند.

به گفته او و برمبنای تحقیقات انسان شناسی انجام گرفته بر روی اجساد ایرانیان هزاره ششم قبل از میلاد تا اوایل قرن میلادی متوسط عمر مردان مردمان ایران باستان ۳۰ تا ۳۵ و متوسط عمرزنان آن ۲۰ تا ۲۵ سال بوده است.
اما استثناهایی هم وجود داشته، مسن ترین فردی که تاکنون بقایای اسکلتش در محوطه های باستانی ایران کشف شده، متعلق به زنی ۸۵ ساله از ساکنان شهر سوخته است.

قد بلندترین فرد ایران باستان هم مرد ۳۵ تا ۴۰ ساله ای از ساکنان شهر سوخته بوده با ۵/۱۹۲ قد.

بر مبنای تحقیق روی بقایای اسکلت ها مشخص شده که عمده ترین دلایل مرگ مردمان ایران باستان بیماری های عفونی از جمله سرطان پوست، سفلیس و سل در رتبه اول، چسبندگی مهره ها و شکستگی استخوان در اثر کار و حوادث کاری در رتبه دوم، جنگ و حوادث طبیعی و غیر طبیعی از عوامل سوم و عوارض و بیماری های ژنتیکی از جمله منگولیسم، عقب ماندگی، هیدروسفال و چسبندگی مادرزادی مهره ها بوده است.

موردی هم از یک نمونه جراحی مغز در پنج هزار سال قبل در شهر سوخته دیده شده است.


زنان شهر سوخته


تازه ترین یافته های باستان شناسان در گورهای شهر سوخته حاکی از این است که زنان شهر سوخته لباس های زیبایی شبیه به ساری می پوشیدند و به آرایش و زیورآلات قیمتی اهمیت می داده اند.

به گفته آقای سجادی در تمام گورهای متعلق به زنان در شهر سوخته سرمه دان، سرمه و شانه دیده می شود.

زنان شهر سوخته به دلیل صنعت پارچه بافی بی نظیری که در آنجا وجود داشته در انتخاب رنگ و نقش لباس خود از تنوع زیادی برخورداربودند.
در یک پیکره یافت شده زن شهر سوخته لباسی شبیه ساری پوشیده و روی لباس او از روی سینه به پایین با پولک و سنگ های قیمتی تزیین شده است.

به گفته طاهره شهرکی کارشناس اداره میراث فرهنگی زابل در طول هفت فصل کاوش در شهر سوخته مهرهای زیادی کشف شده و تحقیقات نشان می دهد که مردم این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد برای نشان دادن از مالکیت از مهر استفاده می کرده اند.

او به خبرنگار ایرنا گفته است زنان شهر سوخته دارای مهر شخصی بوده اند و این امر نشان دهنده آن است که قدرت مالکیت در این شهر از آن زنان بوده است.


غذاهای مردمان شهرسوخته


باستان شناسان ایرانی و ایتالیایی در بررسی یافته های باستان شناسی و گیاه باستان شناسی خود در شهر سوخته مواد غذایی و خوراکی، دستور پخت و ترکیب چندین نوع از غذاها و نوشیدنی های پنجهزار سال پیش این شهر را شناسایی کرده اند.

ولی الله خلیلی خبرنگار استانهای میراث طی گزارشی مفصل این غذاها و دستور پخت آنها را گردآورده است.

مردم شهر سوخته از گوشت گوسفند، ماهی، گاو، تخم اردک و غاز، کشمش، گیشنیز، عدس، جو، انواع میوه ها، لبنیات، آرد کنجد، خیار، انگور، خربزه، هندوانه، پسته وحشی، زیره برای غذا و از آب انگور و ماءالشعیر به عنوان نوشیدنی استفاده می کردند.

باستان شناسان توانسته اند بیش از ۲۵ نوع دانه خوراکی و گیاهی مصرفی، انواع میوه ها و سبزیجات را در شهر سوخته شناسایی کنند.


آداب و نحوه دفن

اهالی شهر سوخته مردگان خود را به حالت چمباتمه در گور می گذاشته اند و در کنار او اشیایی قرار می دادند.
اما در این دور از کاوش گور فردی که به احتمال بسیار زیاد اعدام شده است، یافت شد. برمبنای شواهد فرد مذکور از دشمنان مردم شهر بوده و ساکنان شهر با فروکردن شیئی نوک تیز در سر او ( که نحوه اعدام را مشخص می کند)، او را کشته و سر و ته دفن کرده اند.

فرزاد فروزانفر معتقد است دلیل دفن سر و ته جسد این بوده که اهالی شهر سوخته به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و با دفن سر و ته این فرد خواسته اند تا او به شکل ناشایستی به دنیای بعدی برود.

در گورستان شهر سوخته سی تا چهل هزار گور وجود دارد که احتمالا اسرار زیادی را در خود حفظ کرده اند.

برخی از پژوهشگران معتقدند مردم سیستان شاخه ای از آریایی های هستند که هزاران سال قبل در این منطقه سکنی گزیدند.


برگرفته از http://irandeserts.com/62.htm


    <
نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عتیقه های شناور بر آب و كشف تمدن جیرفت

كتیبه ای با خط ناشناخته نشانه ای از تمدن بزرگ جیرفت

ماجرا از آنجا شروع شد که در سال 2001 به دنبال سیل در هلیل رود یکی از افراد محلی شی ء قدیمی شناوری را بر آب دید. روز بعد تعداد زیادی از افراد در جست و جوی آثار پنج هزار ساله به حاشیه ی هلیل رود هجوم آوردند. آنها منطقه را به قطعات شش متر مربعی تقسیم کردند تا هر کس بتواند سهمی از این گنجینه ببرد.

کار آن مرد روستایی اگر چه تا مدتی از سوی غارتگران فرهنگی به دلیل ناشناخته بودن منطقه تداوم یافت، اما در اواخر همان سال بود که با پیگیری رسانه ها و علاقه مندان به میراث فرهنگی کشور، هیات هایی از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای شناسایی بیشتر به منطقه فرستاده شدند که حاصل آن ثبت بیش از 80 محوطه باستانی و آغاز کاوش های باستان شناسی در این منطقه بود. در نهایت باستان شناسان بین المللی به سرپرستی دکتر یوسف مجیدزاده به کاوش این سایت باستان شناسی پرداختند و گرچه کاوشهای این گروه به کشف تندیسها و ظروف منحصر به فردی مانند آنچه توسط افراد محلی غارت شده بود نیانجامید، ولی این گروه توانست ساختار قدیمی ای در این سایت پیدا کند که جزو زیگوراتها دسته بندی شد. همچنین در این کاوش، شش گور، یک مرکز صنعتی و تعداد زیادی اشیای دیگر یافته شد که در میان آنها 25 مهر وجود داشت. و مهمتر از همه یک لوح گلی که نخستین سند خدشه ناپذیر از خط و نوشتار به حساب می آید یافته شد.(شكل بالا)

عكس هایی که به شکل کژدم (عقرب) و پرنده در ادامه می بینید آثاری از تمدن جیرفت هستند. در مورد این آثار دکتر مجیدزاده این نظر را مطرح کرده است که این آثار کاربردی به عنوان تخته ی یک نوع بازی داشته اند كه (به همراه مهره هایی) كه بر روی دوایر كوچك روی تخته ها جای می گرفته اند،  وسایل بازی های باستانی به شمار می آیند.

دکتر یوسف مجید زاده، سرپرست هیات کاوش های باستانی در جیرفت می گوید :

" جیرفت را کهن ترین تمدن شرق می دانیم و به دنبال اثبات این مدعا هستیم که تمدن جیرفت و داده های باستان شنای در این منطقه، نظریه های باستان شناسی بزرگ دنیا درباره تمدن شرق را به هم خواهد زد". وی مورد نتایج کاوش های خود در جیرفت می گوید: " اکنون مطمئن شده ایم که جیرفت از تمدن بین النهرین قدیمی تر و وسیع تر بوده است و مطالعات و کاوش ها نشان می دهد که جیرفت بزرگ ترین مرکز تجاری جهان بوده است". این باستان شناس در ادامه می گوید : " شرایط مطلوب آب و هوایی در جیرفت و وجود انواع محصولات کشاورزی موجب شد تمدنی در این منطقه شکل بگیرد که در دوره باستان بهشت جهان محسوب می شده است".

مجید زاده تاکید می کند: " این منطقه به قدری غنی است که کارهای پژوهشی، در این منطقه تنها قطره ای از دریاست و در واقع جیرفت سرفصل جدیدی را در تاریخ ایران و جهان باز خواهد کرد".


    <
نويسنده: مانیا تاريخ: 28 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

آزادگان پارسي براي دوستي دوباره با تمدن و فرهنگ پارسي خود و مبارزه با کينه توزان سرزمين اجداديمان همراه و همصدا شويد

نويسندگان

لينکهاي روزانه

آخرين مطالب ...

» قومیت های ایران همه آزادند بخوانند!!
» عجایب معماری جهان باستان
» کوه آتش رامهرمز
» بدبینی ایرانیان نسبت به حکومت عمر
» فرمان به آرتش ایران: پیش به سوی قسطنطنیه
» نوزدهم آبان سال 518 پیش از میلاد: گشایش آبراه دریای سرخ به رود نیل
» موزه مولانا، پرجاذبه‌ترين مقصد گردشگري ترکيه
» آشنایی با سرداران ایران
» کتله خور، بهشت ناشناخته ایران
» گزارش تصویری و معرفی قلعه‌ی صخره‌ای بهستان
» شناسايي سکونت‌گاه انساني در کوه‌هاي نقش رستم
» چرا ما ایرانیان برای تخریب آثار بی تابی می کنیم؟
» بنای گور دختر * تنگ ارم * برازجان * استان بوشهر
» تپه باستانی دوزین
» مردی که هیچ گاه، سر خم نکرد
» کشف نخستین سنگ نگاره های باستانی در مازندران
» کشف بقایای یک کوره و آثار معماری در کاوش های بازگیر
» سروده دکتر بادکوبه ای در ستایش فردوسی
» نامه بزرگمهر به انوشیروان
» قلعه بابک خرمدین
» داستانی زیبا درمورد کوروش کبیر!
» سورنا و پيرزن
» با آثار باستانی ایرانی در موزه لوور پاریس آشنا شوید
» قنات 2500 ساله گناباد یکی از عجایب تمدن ایران
» غار عظیم کتله خور؛ زیباترین غار جهان (تصویری)
» پالنگان؛ روستایی زیبا اما فراموش شده
» قصری كه برای شیرین بنا شد!
» کتله خور، بهشت ناشناخته ایران (+عکس)
» نمونه اشیاء مکشوفه مسیر دیوار بزرگ گرگان
» مردی که هیچ گاه، سر خم نکرد